من عاشق این شهر قطبی گل ماه درختم. ای تورنتو من ميخوامت. در این شهر من اگه صبح يکشنبه دلت بگيره ميتونی بلند شی بری يک کافه به سبک کافه روشنفکری های اروپا چای بنوشی و احساس بر داردت. اگه دلت واسه شنبه بازارهای رشت تنگ شه يک سری ميری کنزينگتون بازار که هم ماهی داره، هم کره محلی..... خلاصه از شير مرغ تا جون آدميزاد. اگه هوس کنی بچه پولدار بازی در بياری که کلی جاهای سوسولی هست که عقده هايت را خالی کنی. جاز کافه دوست داری؟ داريم، خوبشم داريم. کلوپ خانم بازی داريم، اقا بازی هم. از همه مهم تر که يک موزه هنر ماه داريم، که با وجود اینکه خودشون زياد ثروت هنری ندارند، در قرض گرفتن آثر هنری از اقصی نقاط دنيا بی نظيرند. در ضمن مسولان محترم موزه با من تله پاتی دارند، زيراکه هر وقت بنده هوس ماتيس ميکنم، اینها ماتيس ميارن. الان هم مودیليانی آوردن. نقاشی که بخدا به پير به پيغمبر از کودکی نميشناختمش و تمام نقاشی هام سبک کارهای اون ميشد. تا اینکه روزی کسی بهم گفت این کارهای تو سبک فلانی و من فهميدم جناب موديليانی در بدن بنده تناسخ فرموده اند. البته با هر تناسخ انسان بيشتر استعداد های خود را از دست ميده، چون بنده در نقاشی بسی بی استعدادم. دوستان عزيزی که بهتون بدهکاری کاری دارم، به خدا زودی از موزه بر ميگردم...امروز روز آخره