مردم سلحشور رشت، ایرانيان، و جهانينان بدانيد و آگاه باشيد که همشهری بنده آرش سيگارچی را در ایران دستگير کردند. جرم ایشان معلوم نيست ولی ظاهراً وبلاگ هم داشته اند. این همشهری ما که اگر نام خانوادگی او سيگاری بود ميتوانست از اقوام ما باشد، گويی در این دنيا پارتی کلفتی ندارد. آقای ابطحی هم ظاهراً ميل رفتن به رشت را ندارد. من از اینجا ميخواستم از آقای ابطحی خواهش کنم که به رشت روند و احوال این جوان ناکام را جويا شوند. سپس به کته کبابی جهانگير رفته و خود را به حساب من به يک يا چند پرس کته کباب مهمان کنند-گردو،اشپل، و باقالی يادتان نرود. ولی من بايد اعتراف کنم که از اینکه بالاخره این مردم سلحشور رشت هم کمی شيطنت ميکنند خوشحالم. در طول تاريخ معاصر اگر بنگريد بسياری از اعتراضات و فعا ليتهای اجتماعی سياسی از رشت شروع ميشد. اما بعد از انقلاب مشروطه گويا رشتی ها کمی نقره داغ شده و بيخيال فعاليت از هر نوعی شده اند. از همين جا از آرش سيگارچی که این طلسم را شکست تشکر ميکنم