زبان برتر
به تازگی این عليرضا دوستدار را کشف کردم و مدام در حال مطالعات آرشيو های وبلاگش هستم ولی راستش را بخواهيد با این فارسی الکن، مطالب علمی عليرضا را بايد حداقل دو بار بخوانم تا بفهمم. يکی از دلايلی که در وبلاگم فارسی مينويسم این هست که ميخواهم تمرين فارسی نوشتن درست بکنم. اما ظاهرا تنبلی باعث شده که به ابتذال کشيده شوم، که البته آدم مبتذلی هم هستم. عليرضا مقاله پايان ترمش را روی ابتذال در وبلاگ نويسی نوشت و کلا يک صفحه مبتذل نويسی در وبلاگ فارسی هم درست کرده است که خيلی جالب است. حلقه ملکوت و رضا خان شکر الّلهی هم خيلی نگران درست نويسی و يا ملکوتی نويسی شهروندان وبلاگستان هستند. عمدا گفتم شهروند برای اینکه جدا از اینکه شديدا دارم از ابتذال خودم لذت ميبرم - فکر ميکنم وبلاگستان فارسی برای رضا خان و حلقه ملکوت (عجب اسم ترسناکی!) يک فضای عمومی هست که بهتره با يک سری قوانين کلی اداره شود. مثلا درست مثل گلکاری های شهر، به زيبا نوشتن آراسته باشد زیراکه ایجاد آلودگی نشاید. یا که شایسته هست وبلاگ نویسان در نوشتارشان از قوانين آئين نگارش فارسی استفاده کنند و این قوانين نگارشی مرز خلاقيت نوشتاری را تعيین کند. هنوز خودم نتونستم این مساله را درست بررسی کنم. ولی مقاله های عليرضا مرا ناخوداگاه ياد تحقیقات رزينا گرين انداخت که اصولا راجع به "تبيعض زبانی" مخصوصا در بين انگليسی زبانان آنگلوی سفيد پوست و غیر سفید پوستان هست
گرين يک مدل فرايند اطاعت مادونی زبان* ارائه ميدهد که خلاصه ای از پيش فرض ها و شاخص های این مدل را بنده سعی کرده ام ترجمه کنم
زبان توسط زبان دانان پيچيده شده و حالت رمزگونگی گرفته به شکلی که زبان مادری حتما بايستی که توسط اساتيد متخصص تدريس شود که از پيچيده گی ها و اسرار و رموز زبان خبر دارند
اساتيد زبان اتوريته دارند، يعنی اوليأ امور زبان اند چراکه زبان را مطالعه ميکنند و خوب مينويسند. پس آنکه با این قوانین نوشتاری- گفتاری خاص سخن بگويد درست و آنکه نگوید نادرست است
پايه گذاری قوانين دگر سازانه که آنچه که من بعنوان زبان دان مي دانم بر مبنای يک پيشينه تاريخی، زيباشناسانه، و منطقی است و آنچه متفاوت از من است زشت، بی منطق ، و غلط است
آنها که از مسير اصلی زبان که توسط نخبه های زبان دان تعيين ميشوند به هرشکلی خارج شوند وارد حوزه ابتذال ميشوند
آنها که از قوانين اؤليای زبان دان پيروی کنند تشويق و تحسين و آنها که نکنند سرزنش ميشوند
به نظر من کارهای گرين و مدل اطاعت مادونی اش را ميشود با اوضاع فعلی موجود در وبلاگستان تطبيق داد. شاخص های ديگری مثل جنسيت، سطح سواد، طبقه اجتماعی، و ...را هم بايد به این بحث ابتذال اضافه کنيم. حالا این که رسمی نويسی چه ربطی به ساختار های قدرت دارد هم بايد در نظر گرفت که من بی صبرانه منتظر قسمت دوم مقاله عليرضا در باب قدرت و مشروعيت زبان نوشتاری هستم
من خودم خيلی در زمينه زبانشناسی اجتماعی (سوسيو لينگويستيکس) مطالعه ندارم و این کتاب را هم برای يک درس رسانه های گروهی ام خواندم. این تحليل های عليرضا بر جو حاکم بر بلاگستان خيلی جالبه و مقاله اینگليسی "روح مبتذل وبلاگنويسی" رو در ژورنال انسانشناسان آمريکايی پيدا کردم، حالا هروقت خوندم بهتر ميفهمم که جريان از چه قراره
به تازگی این عليرضا دوستدار را کشف کردم و مدام در حال مطالعات آرشيو های وبلاگش هستم ولی راستش را بخواهيد با این فارسی الکن، مطالب علمی عليرضا را بايد حداقل دو بار بخوانم تا بفهمم. يکی از دلايلی که در وبلاگم فارسی مينويسم این هست که ميخواهم تمرين فارسی نوشتن درست بکنم. اما ظاهرا تنبلی باعث شده که به ابتذال کشيده شوم، که البته آدم مبتذلی هم هستم. عليرضا مقاله پايان ترمش را روی ابتذال در وبلاگ نويسی نوشت و کلا يک صفحه مبتذل نويسی در وبلاگ فارسی هم درست کرده است که خيلی جالب است. حلقه ملکوت و رضا خان شکر الّلهی هم خيلی نگران درست نويسی و يا ملکوتی نويسی شهروندان وبلاگستان هستند. عمدا گفتم شهروند برای اینکه جدا از اینکه شديدا دارم از ابتذال خودم لذت ميبرم - فکر ميکنم وبلاگستان فارسی برای رضا خان و حلقه ملکوت (عجب اسم ترسناکی!) يک فضای عمومی هست که بهتره با يک سری قوانين کلی اداره شود. مثلا درست مثل گلکاری های شهر، به زيبا نوشتن آراسته باشد زیراکه ایجاد آلودگی نشاید. یا که شایسته هست وبلاگ نویسان در نوشتارشان از قوانين آئين نگارش فارسی استفاده کنند و این قوانين نگارشی مرز خلاقيت نوشتاری را تعيین کند. هنوز خودم نتونستم این مساله را درست بررسی کنم. ولی مقاله های عليرضا مرا ناخوداگاه ياد تحقیقات رزينا گرين انداخت که اصولا راجع به "تبيعض زبانی" مخصوصا در بين انگليسی زبانان آنگلوی سفيد پوست و غیر سفید پوستان هست
گرين يک مدل فرايند اطاعت مادونی زبان* ارائه ميدهد که خلاصه ای از پيش فرض ها و شاخص های این مدل را بنده سعی کرده ام ترجمه کنم
زبان توسط زبان دانان پيچيده شده و حالت رمزگونگی گرفته به شکلی که زبان مادری حتما بايستی که توسط اساتيد متخصص تدريس شود که از پيچيده گی ها و اسرار و رموز زبان خبر دارند
اساتيد زبان اتوريته دارند، يعنی اوليأ امور زبان اند چراکه زبان را مطالعه ميکنند و خوب مينويسند. پس آنکه با این قوانین نوشتاری- گفتاری خاص سخن بگويد درست و آنکه نگوید نادرست است
پايه گذاری قوانين دگر سازانه که آنچه که من بعنوان زبان دان مي دانم بر مبنای يک پيشينه تاريخی، زيباشناسانه، و منطقی است و آنچه متفاوت از من است زشت، بی منطق ، و غلط است
آنها که از مسير اصلی زبان که توسط نخبه های زبان دان تعيين ميشوند به هرشکلی خارج شوند وارد حوزه ابتذال ميشوند
آنها که از قوانين اؤليای زبان دان پيروی کنند تشويق و تحسين و آنها که نکنند سرزنش ميشوند
به نظر من کارهای گرين و مدل اطاعت مادونی اش را ميشود با اوضاع فعلی موجود در وبلاگستان تطبيق داد. شاخص های ديگری مثل جنسيت، سطح سواد، طبقه اجتماعی، و ...را هم بايد به این بحث ابتذال اضافه کنيم. حالا این که رسمی نويسی چه ربطی به ساختار های قدرت دارد هم بايد در نظر گرفت که من بی صبرانه منتظر قسمت دوم مقاله عليرضا در باب قدرت و مشروعيت زبان نوشتاری هستم
من خودم خيلی در زمينه زبانشناسی اجتماعی (سوسيو لينگويستيکس) مطالعه ندارم و این کتاب را هم برای يک درس رسانه های گروهی ام خواندم. این تحليل های عليرضا بر جو حاکم بر بلاگستان خيلی جالبه و مقاله اینگليسی "روح مبتذل وبلاگنويسی" رو در ژورنال انسانشناسان آمريکايی پيدا کردم، حالا هروقت خوندم بهتر ميفهمم که جريان از چه قراره
این ها يک کليتی از بحث های خانم گرين هست*
من کتاب رو قرض گرفته بودم و الان در دستم نيست و این ترجمه ها رو از يک مشت سايت هايی که کتاب گرين رو نقد کرده بودند بلغور کردم. به هر حال کتاب رو ميتوانيد از اینجا بخريد