اين جانب سيبيل طلا خيلی خوش حالم که استاد سيبستان من را آبجی خطاب کرده و به کرم لوطی خودش من را بخشيده است. همين جا از همه دست اندر کاران برنامه ولوله اخير تشکر خود را ابراز نموده و از کسانی که به من نقدهای کوبنده نوشته اند سپاس گزارم که از بعضی ها خيلی ياد گرفتم و در نوشته آدم حسابانه ای که سر فرصت و بعد از مطالعه بيست و پنج هزار جلد دائره المعارف خواهم نوشت از آنها استفاده خواهم کرد.
ضمنا من اصلا قصد جسارت که هيچ، توهين هم که هيچ، بی ادبی هم که هيچ تر نداشتم چه رسد به اين که بخواهم گنده لاتی نموده و پشت مکتب سخيف فمينيسم پنهان شده که از مکتب منحط ابتذال کانادایی دفاع کنم. فکر می کنم بعضی ها به قول معلم ادبيات مان خودشان" نقش ديو کنند وآنگهی زبيم آن غريو کنند" (راستش از معلم ادبيات مرحوم همين يک بيت به يادم مانده بود که خدمت دوستان تقديم و تسليت شد). من که به خصوص در اين وب لاگ حقير فقير سراپا تقصير ادعای طنزنويسی ندارم و آن ادعای فمينيسمی هم که دارم شما نسخه آبکی اش را اینجا می بینید. اين وبلاگ جايی است که من روی غريزه ام (عقده های روانی/جنسی) می نويسم نه بيشتر. دوباره ضمنا از اين که استاد سيبستان و مسيو ميم اعلام ختم جنگ و برادرکشی را داده اند بی نهايت خوش حال به سر می برم، چون من می ترسيدم که اين جنگ آخرش به دعوا کشيده شود. خلاصه ممنون از همه و مخصوصا از سيما فرنگی و استاد مهدی کله براق که با پشتيبانی تئوريک شان از ابتذال/ فمنیسم مبتذل، واقعاً ما و همه بر و بچه ها را شرمنده خودشان کردند به والله.