آقا این اعتراف های حسين به درد لای جرز می خوره:
انگار این حسين قوانين بازی رو نمی دونه...بابا جان بايد چيزی رو بنويسی که هيچکس نمی دونه...این اعترافات تورو که همه دوستانت تقريباً می دونن. کاش می شد این بازی را يک جوری عوض کنيم که بقيه هم آن چيز هايی که در مورد آدم می دونن بگن. تنها اشکالش این هست که آدم هايی مثل نيک آهنگ که خيلی ذهن خلاق عمو مردکی دارند ممکن هست خلاقيت شان گل کند.
بنده که به شخصه با حسين کلی داستان های با نمک داريم که وقتی برای دوستان نزديک مان تعريف می کنيم همه از خنده روده بر می شوند...بگم حسين...
۱) بار اول که در اثر عشق خام و جوانانه در ۲۰ سالگی ازدواج کرده بودم، عقدم را خامنهای خوانده بود. خودم آن موقع خیلی مذهبی بودم، البته به همین سبک کلهشق الان خودم.
۲) چند سال پیش به اسم علی محمدی گلپایگانی طنز سیاسی مینوشتم. مشهورترین آن یک ویدیوی فلش بود که زمان انتخابات سال ۱۳۸۰با آهنگ همسفر گوگوش برای علی فلاحیان ساخته بودم.
۳) همان سالها با در هم ریختن یک سخنرانی از خامنهای یک سری تکههای صدا درست کردم که در آن خامنهای دشمن را معرفی میکرد. همهی آنها با «دشمن کیه...» شروع میشدند و هنوز هم میتوان در اینترنت پیدایشان کرد.
۴) در ایران تنها با دو نفر خوابیدهام که هر دوشان هم زنهایم بودهاند. فعلا هم که نمیتوانم ایران برگردم.
۵) تا زمانی که از مرجان جدا نشده بودم، بلد نبودم با ماشین لباسشویی کار کنم. با شرمندگی تمام.
انگار این حسين قوانين بازی رو نمی دونه...بابا جان بايد چيزی رو بنويسی که هيچکس نمی دونه...این اعترافات تورو که همه دوستانت تقريباً می دونن. کاش می شد این بازی را يک جوری عوض کنيم که بقيه هم آن چيز هايی که در مورد آدم می دونن بگن. تنها اشکالش این هست که آدم هايی مثل نيک آهنگ که خيلی ذهن خلاق عمو مردکی دارند ممکن هست خلاقيت شان گل کند.
بنده که به شخصه با حسين کلی داستان های با نمک داريم که وقتی برای دوستان نزديک مان تعريف می کنيم همه از خنده روده بر می شوند...بگم حسين...