"فمنيسيم غير ليبرال يا "شخصیت بیمارگونه و غیر قابل تحمل

فکر می کنم دو گروه از منتقدين وبلاگی ديگر به طور کامل بی خيال نقد افاضات حامد قدوسی شده اند: فمنيست ها و اقتصاد دان ها. من نمی دانم مثلاً دکتراحمد سيف دقيقاً چقدر حرص می خورد وقتی مطالب حامد را می خواند. اما يقين دارم که ديگر بی خيال نقد حامد شده. پيغام های تند و تيزش را در کامنت دونی حامد ديگر نمی بينم (برعکس البته فراوان است*). فمنيست ها هم- خوب-ديگر چه کنند؟ حامد آنها را در يک پاراگراف تقسيم بندی خوب و بد کرده است:

"یک سری از دوستان خیلی صمیمی و خوب من جزو فمینیست های فعال و تندرو هستند و در مقابل تعداد معدودی فمینیست ایرانی برایم سمبل شخصیت بیمارگونه و غیر قابل تحمل هستند. جالب این جا است که من شخصا به شدت به روی کرد فمینیستی اعتقاد دارم و در مقابل برداشت بقیه این است که ضد فمینیسم هستم. در جلسه مجله زنان دلیلش را فهمیدم. عمیقا به فمینیسم لیبرال اعتقاد دارم که خواهان برداشتن هر نوع مانع "قانونی" و "حقوقی" بر سر برابری زن و مرد است ولی با فمینیست های چپ گرا که اکثریت را در دست دارند و مساله نابرابری زن و مرد را به رفع نابرابری های دیگر پیوند می زنند به لحاظ فکری اختلافات جدی دارم. لذا عجیب نیست که ضد فمینیسم شناخته شوم."

ديشب با يکی از فمنيست های تندرو غير ليبرال ایران به این افاضات حامد می خنديدم. این روز ها در مجامع فمنيستی ليبرال مثل فحش خواهر مادر می ماند (حتی بد تر از بيمار گونه غير قابل تحمل). در يک دوران تاريخی مشخص ليبرال فمنيسم معنی کاربردی مثبت داشته ولی این روز ها بقدری نقد روی چهارچوب ليبرال فمنيسم در گرو جنبه های مختلف تعلق زنان به بازار آزاد و اقتصاد کاپيتاليست هست که ديگر ليبرال ترينِ ليبرال ها هم خودشان را ليبرال فمنیست نمی دانند. بيشتر شان در غرب لااقل خودشان را سرگرم سياست های هويتی-فرهنگی زن کرده اند و چيزی که ليبرال شان می کند عدم توجه شان به مسائل اقتصادی بزرگتری است که معنی برابری رقابتی زنان در بازار را با مردان بی معنی می کند. به قدری مسائل طبقاتی، نژادی، جغرافيای سياسی، نا برابری اقتصادی، تبعيض های فرهنگی و جنسی و جنسگونه و همانطور که حامد می گويد نابرابری های "ديگر" مسائل را برای فمنيسم پيچيده کرده است که این چهار کلمه ای که حامد در "حمايت" از «ليبرال فمنيسمیِ که به دنبال برداشتن موانع "حقوقی" برای برابری زن و مرد هست» گفته است عملاً از تقليل بی معنی هم بی معنی تر است

قسمت تراژيک ماجرا این هست که حامد می خواهد روزی با این افکار عملاً ضد زن اش- به گفته خودش در مملکت ما در بخش خصوصی و سرمايه گذاری خارجی به عنوان تحليل گر اقتصادی کار بگيرد. اشکال تراژيک تر این قضيه این هست که حامد تصورش از کار يک تحليل گر يا فعال حقوق زنان کاری است که خانم کار بنده خدا با هزار محدوديت در سال های اول جمهوری اسلامی کرده است. اشکال تراژيک ترين این است، که حامد بدون داشتن سواد کافی در مورد فمنيسم- به خيال خودش بی خطرترين انواع را برای آينده کشور عزيزمان ایده آل می بيند.

خوب به سلامتی اگر همينطوری پيش برويم نهايت فمنيسم مان این خواهد بود که زن ها به چشم مردان "خوب" باشند؛ چه از نظر اقتصادی و چه از نظر فرهنگی. يکی از دولتمران سابق ایران را که برای کنفرانسی به "خارج" آمده بود را ديدم و از او پرسيدم "وضعيت زنان چطور است؟" چشمانش برقی زد و با عشوه ای نا هنجار گفت: " زنا خوبن!"
--------
*بنده خدااحمد سيف کم مونده در کامنت دونی اش برای این حامد کلاس توتريال اقتصاد سياسی باز کنه...!!
-------------------------------------
پاسخ حامد:
نازلی جون اولش گفتم بابا ولش کن حرف های بی سر و ته سیبیل که جواب دادن نداره ولی بعد دیدم دو سه تا جوک خوش مزه توشه که بدجوری قلقلکم می ده اگر جوابش را نگیرم.

فمینیست ها ارزانی خودت ولی اقتصاددان ها را هم ذکر کردی. از رفیقم احمد سیف اسم بردی ولی چون در زبان فارسی پسوند "ها" معنی بیش از یک می ده حتما بازهم "اقتصاددان هایی" دیگری هستند که تو را قبول دارند و حرف های من را قبول ندارند و حوصله هم ندارند نقد کنند. نازلی تو را خدا یکی از این "اقتصاددان ها" را اسم ببر و گرنه من امشب از فضولی می میرم. (یادم باشه دفعه بعد که با رفقای اقتصاددان وبلاگستان به چرت و پرت های چپ گراها می خندیدیم ازشون بپرسم ببینم نکنه بهم خیانت کردن و در پشت سر طرف دار تو شدن)

این اقتصاد سیاسی هم کشته و زخمی کرد من را. جدی می گم. کشت. خدا لعنت کنه اون کسی را که وقتی چهل پنجاه سال پیش این جور درس ها را از دانش کده های اقتصاد انداختند بیرون و جاش درس های درست و حسابی گذاشتند اون را ورداشت برد و کرد درس برای "سایر رشته ها" که زیاد ریاضی و اینا نمی خونن و به داستان علاقه دارند. جون من یک دانش گاهی که سرش به تنش بیرزه و توی دانش کده اقتصادش "اقتصاد سیاسی" (البته به معنی که تو و فامیل های معنوی ات ازش می فهمید نه اقتصاد سیاسی مدرنی که من دو ترم خوندم و در مورش مقاله نوشتم) درس می دهند پیدا کن که من مکاتبه ای اینترنتی چیزی اون درس را بگیرم و از این جهل مرکب بیام بیرون.

این کشف جدیدت در منطق را هم برایم کمی بیش تر توضیح بده که سوادم بره بالا: شیوه استدلال سیبیلی :
"من خیال می کنم که در بین فمینیست ها لیبرال فحش است پس تئوری فمینیسم لیبرالیسم به درد ایران نمی خورد". من در عمق این استدلال تو بدجوری مانده ام و هر چه با رفقای بی سواد دیگر رویش فکر کردیم به نتیجه نرسیدیم. لطفا ارشاد فرمایید.

همین سه کار کوچیک را انجام بدی خیلی مخلص تر می شیم آبجی. یاشاسین فمینیست لیبرال
-----
پاسخ من به پاسخ حامد:
"فمینیست ها ارزانی خودت ولی اقتصاددان ها را هم ذکر کردی. "
خوب آقا جان من که اميد نداشتم شما عميقاً به قسمت فمنيسم اش توجه ای نشان دهی که البته آن اصل نقد بود. حالا بايد به خاطر گل روی ديبا هم که شده يک لينکی به آن مقاله انواع فمنيسم امشاس بدهدم و توضيح بيشتری دهم که چرا ليبرال فمنيسم این روز ها در مجامع فمنيستی همچون فحش خواهر مادر است.

قدوسی جان -گارداش -با "خندیدن به چرت و پرت های چپ گرا ها" سعی می کنی جوری جلوه دهی که انگار همه ی دنیا مثل خودت عاشق سینه چاک سرمایه داری اند و فقط عده ای عنصر ناباب مانده اند که خرند و اقتصاد سیاسی را به جای لابد اقتصاد واقعی گرفته اند. از شهرستان شما بی خبریم ولی در هر دپارتمان اقتصادی را در آمریکای شمالی باز کنید و می ببینید چند نفر "لیبر اکونومیست" و "مارکسین اکونومیست" و متعلق به کمپ چپ هستند. خواهش می کنم يک سری به وب سايت دانشکده اقتصاد هاروارد بزنيد که مثلاً از دانشکده های دست راستی است و تعداد کسانی را که ترجيح تحقيقاتی شان ليبر اکونومی، سوشاليست اکونيمی، ولفير ريفورم و انواع غيره چپی آن که به اینوايرمنتال اکونومی نگاه مارکسيستی دارند را فقط بشمريد.

"خدا لعنت کنه اون کسی را که وقتی چهل پنجاه سال پیش این جور درس ها را از دانش کده های اقتصاد انداختند بیرون و جاش درس های درست و حسابی گذاشتند اون را ورداشت برد و کرد درس برای "سایر رشته ها" که زیاد ریاضی و اینا نمی خونن و به داستان علاقه دارند. جون من یک دانش گاهی که سرش به تنش بیرزه و توی دانش کده اقتصادش "اقتصاد سیاسی" (البته به معنی که تو و فامیل های معنوی ات ازش می فهمید نه اقتصاد سیاسی مدرنی که من دو ترم خوندم و در مورش مقاله نوشتم)"

نمونه ی کلاسیک آشفته ذهنی و کلاشی جهان سومی؛ کدام آدم آکادمیک "اقتصاد دانی"را سراغ دارید که در جواب منتقدین نئولیبرالیسم گفته باشد اصلا این حرفهای شما را پنجاه سال است دور انداخته اند و به جای اش چیزهای حسابی درس می دهند." اصلا شما چپ هستید چون ریاضی بلد نیستید وبه داستان علاقه داری!!" فکر می کنم هيچ کس بهتر از دريدا جواب کسانی مثل فرانسيس فوکوياما را که با ا بين رفتن بلوک شرق جشن "پايان تاريخ" را گرفته بودند نداده است. کتاب "ارواح مارکس" یا همان "سپکترز آو مارکس" را با تمام ایراد هايش بايد کتاب درسی شما اقتصاد دان های رياضی محور کنند که متوجه شويد که حل مساله هميشه جواب نيست. نگاهی انسان گونه و نگرانی منصفانه بايد تا آدم بفهمد تاثير مارکس را و روح زنده اش را در اقتصاد سياسی. حالا البته بگذريم که حقير تمام آندرگرد ام را با ليسانسه های رياضی درس برداشتم و غلط نکنم رياضيات (و آمارم) از مهندس های معمولی هم يک سر و گردن بالاتر است. انصافاً تنها چيزی که معدل ام را هميشه بالا نگه داشته علاقه ام به رياضی بوده...ترانسکريپت بفرستم خدمتتون؟

هیچ جامعه ای خودکشی نمی کند و هیچ جامعه ای بدون مقاومت تسلیم نمی شود. هرقدر هم "اقتصاد واقعی دانان" کشورهای در حال توسعه با ایمان و عشق و شهادت طلبانه از "اقتصاد واقعی شان" که فقط خودشان از آن اطلاع دارند دفاع کنند در پس هر پیچ تاریخ آدم هایی را در مقابل خودشان خواهند یافت که تا جایی که بتوانند در مقابل این اقتصاد واقعی می ایستند.

ياشاسين صمد