این سؤال نسبتاً ساده بحث خانوادگی ما بود ديشب قبل از اینکه عيال بخوابد. البته قرار بود دو ساعت بخوابيم که عيان بلند شود ادامه مقاله اش را در همين باب بنويسد که من بلند شده ام و او هنوز دارد داد ميزند که چراغ را خاموش کن.
بحث البته نيک آهنگ نيست اما به قول رفيق شفيقم چه می شود کرد با فرهنگی که اگر زن را نتوانند با آرغ روشنفکری رام کنند متوسل به تازيانه می شوند؟
در این مورد خاص اما نيک آهنگ سياس است و وارد بحث نشد. من قصد دارم این مطلب و مطالب بعدی مربوطه را با این فرض بنويسم که که اصلا موضوع نیکان گذشته است و مخاطب اصلی من هرکس است که نياز به يک نقد فرهنگی در زمينه جنسيت جنده گان، عامليت جنسی آنها، و این مقولات را حس می کند. البته بهتر است تعريف واژه جنده را باز بگذاريم چرا که همانطور که می دانيد جنده تعريف خاصی ندارد و با وجود اینکه به طور مستقيم مربوط به جنسيت زن است می تواند به هر زنی اطلاغ شود.
بحث من این هست که در يک فرهنگ "فلان" سالارانه آنکس که فلان ندارد و می خواهد همان فرهنگ "فلان" سالارانه رآ نقد کند، بايد چه کند!
در کتاب های درسی ما گويند که اولين آگاهی يک زن در يک همچين نظام "فلان" سالارانه ای این هست که خودش را به عنوان يک قربانی ببينید. البته ادبياتی که به دنبال این احساس قربانی بودن می آید همانا همان "چس ناله" خودمان هست. يعنی زن بعد از تحقيق و تفحص در اطرافش به این نتيجه مهم می رسد که "بابا این چه وضعشه...چرا همه چيز نابرابره؟" چس ناله در ادبيات زنان فارسی نويس و همين وبلاگستان خودمان کم نيست. مثلاً اگر من بخواهم با "چس ناله" این مشکلی که با يک شخص نوعی مثل نيک آهنگ دارم را بررسی کنم، می شود يک چيزی در این مايه ها:
"سرم درد می کند. تمام تنم می لرزد. عصبی ام. نه عصبی نيستم. درمانده ام. خدا يا من به کجا پناه ببرم. طرف تمام فکر و ذکرش شده اینکه به همه بگه من وضع ام خرابه. آخه يک زن بايد چقدر بايد زجر بکشه چقدر بايد درد بکشه. کم از بابام کشيدم حالا هم که رو پای خودم ایستادم و کم نياوردم، حالا این يابو خورده به تور ما. ديگه طاقت ندارم. خدايا من چرا بايد این تو مملکت کثافت که زن ها اینقدر بدبختند به دنيا می آمدم؟"
با وجود اینکه روش چس ناله می تواند بسيار ترحم بر انگيز و تا حدی موفقيت آميز برای جلب حمايت باشد، حس زيباشناسی من هم اکنون تذکر داد که "چس ناله ام شد کار جمع اش کن حالم بهم خورد از این داستان تکراری!" خوب به همين علت روش ديگری را بر می گزينيم.
گويند زنان هموطن من بسيار زياد در امر مبارزه انفعالی تخصص دارند. نمونه کلاسیک ادبی اش همان کارکتر بلور خانم همسايه های احمد محمود. بلور خانم که صبح تا شب از شوهر "نامردش"- امان آقا- کتک می خورد يک رابطه نسبتاً پيچيده جنسی را با خالد شخصيت اصلی داستان که تازه به بلوغ رسيده است آغاز می کند. می گويند رمان يکی از برجسته ترين آثار ادبی فارسی است که خوب به لطف زمينه ضد استعماری اش زمان شاه آنچنان به رسميت شناخته نشد و زمان آخوندها هم که صحنه های سکسی اش کار دست احمد خان محمود داد
و البته برای من که در سن دوازده سالگی به لطف پدر دوستم این کتاب را خواندم مهمتر از استعمار و نفت ملی بلايی بود که بلور خانم به سر امان آقا می آورد. پيام اخلاقی داستان: امان آقا بلور خانم را می زند اما بلور خانم بدون اینکه امان آقا بداند به او خيانت می کند. فيلسوفان جنده شناس "فلان" سالار فرهنگ ما در جنده بودن يا نبودن بلور خانم اختلاف دارند. دليل اصلی این مساله حس ترحمی است که خواننده نسبت به کارکتر بلورخانم پيدا می کند. به بلور خانم بد شده است پس او هم بد می کند.
خوشبختانه اخيراً ليبراليسم که توسط افرادی همچون اکبر گنجی در حال حفظ و اشاعه است و ما ایرانيان داريم کم کم با مباحثی چون آزادی فردی و این حرف ها آشنا می شويم. اما متاسفانه این آزادی فردی و حقوق مدنی هنوز شامل حال جنده گان نشده است. به این ترتيب به شکل کلاسيکش اگر بتول خانم شغل حرفه ای خود را دادن سرويس های جنسی در مقابل وجوه نقدی بداند، از حمايت اکبر گنجی بر خوردار نخواهد بود. این در حالی است که همان بتول خانم در محله چراغ قرمز شهر آق مهدی سيبستان می تواند با استناد به اصل ليبرال "بدن خودم هست به تو چه!" از حقوق و مزايای خوبی بر خوردار باشد.
بتول خانم اینجا در نگاه يک فلان سالار همچون نيک آهنگ مرتکب بزرگترین گناه کبيره می شود: بدون اینکه به او بد شود بد می کند و در مقابل گرفتن پول بدن خود را می فروشد. در این حال بتول خانم تنها راه نجاتش این هست که از طريق چس ناله وارد عمل شود. يعنی بگويد که زندگی سختی داشته و چاره ای ندارد جز این کار کثيف.
حالت بسيار وخيم جنده گی اما، زمانی است که شخص نه به خاطر پول و نه از سر ناچاری بلکه به خاطر لذت دنيوی و يک ارگاسم ناقابل اقدام به ایجاد رابطه جنسی -نه به قصد ایجاد خانواده بلکه به خاطر کیف شهوانی- می کند. با این فرض نازلی حتی نمی تواند از چس نالۀ "از سرِ ناچاری" استفاده کند. در این حالت تنها راه توجيه این فرم از جنده گی متوسل شدن به مبانی ليبراليسم و مبارزه فعال در جهت بدست آوردن حق و حقوق جنده بودن است. این حالت يکی از پيچيده ترين انواع جندگی است که در جلسه بعد به آسيب شناسی آن خواهيم پرداخت.
*در تمام این نوشته فرض بر آن است که ایجاد رابطه جنسی خارج از حريم خانواده کار بدی است
** این مطلب يک طنز تلخ است و به همين منظور حماقت استفاده از واژه آسيب شناسی بر عهده آن 175،000فارسی نويسی است که این واژه را باب کرده اند