در اسراييل درخت بکاريد
دوران دبيرستانم بيشتر دوستانم يهودی های کانادايی بودند که بنده خدا ها از بس مدرسه ما تبليغ مالتی کالچراليسم می کرد دچار شستشوی مغزی شده بودند و من را به جمع خود راه داده بودند. خلاصه برای هر پروژه ای که باهم انجام می داديم کلی هیجان داشتيم که غذای کوشار پيدا کنيم و بشقاب گوشت را از بشقاب پنير جدا نگه داريم. فعاليت های فوق برنامه ای هم که همگی باهم در آن شرکت می کردم يک سری پروژه های درخت کاری بود که ما جمعياً نهال و خاک و کود بار می زديم و می رفتيم اطراف شهر درخت کاری.
ایمی که يک دختر خيکی باهوش مهربان بود روزی آمد و روی مخ همه ما کار کرد که در اسراييل وضع طبيعت شديداً خراب است و ما بايد به فکر باشيم. بعد هم از کيفش يک مشت پاکت کوچک در آورد که بلند شويد برويد اینها را بين مردم پخش کنيد که برای طبيعت اسراييل بايد پول جمع کنيم. من هم از همه جا بی خبر (آن روز ها اینترنت هندلی بود و این همه اطلاعات در سطح وب وجود نداشت که ما با خبر باشيم) خوشحال از این سوسول بازی جبهه سبزی، شروع کردم به پول جمع کردن.
يک بابک نامی در مدرسه مان بود که شديداً ضد سامی بود. این آمد با من دعوا که " غيرتت کجا رفته به جهود ها کمک می کنی" و من هم با او دعوا که خاک بر سر امل ات کنند آسمان همه جای دنيا آبی است و طبيعت هم در خطر است -بد بخت ارتجاعی. بگذريم- من يک چند وقتی برای صندق ملی يهوديان پول جمع کردم که بروند با پولش در اسراييل درخت بکارند. کلی هم به این اقدام سبزم افتخار کردم و در هر رزومه ای هم که نوشتيم برای خودم دو ستاره "خوب ها" کنار گذاشتم. تا اینکه همان سال اول داشگاه رفیقم ريچال مرا روشن کرد که بم بم جان این "صندوق ملی يهود" دکان است و اینها از احساسات مردم سؤ استفاده می کنند و با پولش نه تنها در اسراييل درخت نمی کارند که بولدوزر می فرستند درختان و خانه های فلسطينی ها (و آن روز ها لبنانی ها) را از جا می کنند. ريچال که خودش يهودی بود و مخالف اشغال سرزمين های اشغالی بسيار شاکی شده بود که من گول خورده بودم. می گفت که تمام يهودی های "چپ" می دانند که این برنامه "صندوق ملی يهود" در راستای آجندای صهيونيسم است و شما گول خورده اید!!
این که "صندوق ملی يهود" چه جنايت هايی به اسم درخت کاری در طول تاریخ کرده است را در سایت "به یاد فلسطین" بخوانيد. بسياری از محققين این موسسه را يک قطب اقتصادی قدرتمند در به تحقق رساندن آرمان های نژاد پرستانه صهيونيسم می دانند. قطب اقتصادی که در طول تاریخ پشتوانه مالی مردم را صرف کاشتن درخت برای از بين بردن املاک فلسطنيان و "پاک سازی" نژادی زمين ها کرده است.
اینها را می نويسم چون الان در پارکینگ پمپ بنزین يک اتوموبيل ديدم با روبان آبی (به معنی حمايت از دولت اسراييل) که مسافرانش سه دختر بچه موش بودند که با هيجان همان پاکت های کوچکی را که من پخش می کردم در دست داشتند. اینها را می نويسم چون این دختر بچه های کوچک به زودی به مدرسه می روند و این پاکت ها را به هم مدرسه ای هاشان می دهند که به خانه بياورند تا شما هم در اسراييل درخت بکاريد.
دوران دبيرستانم بيشتر دوستانم يهودی های کانادايی بودند که بنده خدا ها از بس مدرسه ما تبليغ مالتی کالچراليسم می کرد دچار شستشوی مغزی شده بودند و من را به جمع خود راه داده بودند. خلاصه برای هر پروژه ای که باهم انجام می داديم کلی هیجان داشتيم که غذای کوشار پيدا کنيم و بشقاب گوشت را از بشقاب پنير جدا نگه داريم. فعاليت های فوق برنامه ای هم که همگی باهم در آن شرکت می کردم يک سری پروژه های درخت کاری بود که ما جمعياً نهال و خاک و کود بار می زديم و می رفتيم اطراف شهر درخت کاری.
ایمی که يک دختر خيکی باهوش مهربان بود روزی آمد و روی مخ همه ما کار کرد که در اسراييل وضع طبيعت شديداً خراب است و ما بايد به فکر باشيم. بعد هم از کيفش يک مشت پاکت کوچک در آورد که بلند شويد برويد اینها را بين مردم پخش کنيد که برای طبيعت اسراييل بايد پول جمع کنيم. من هم از همه جا بی خبر (آن روز ها اینترنت هندلی بود و این همه اطلاعات در سطح وب وجود نداشت که ما با خبر باشيم) خوشحال از این سوسول بازی جبهه سبزی، شروع کردم به پول جمع کردن.
يک بابک نامی در مدرسه مان بود که شديداً ضد سامی بود. این آمد با من دعوا که " غيرتت کجا رفته به جهود ها کمک می کنی" و من هم با او دعوا که خاک بر سر امل ات کنند آسمان همه جای دنيا آبی است و طبيعت هم در خطر است -بد بخت ارتجاعی. بگذريم- من يک چند وقتی برای صندق ملی يهوديان پول جمع کردم که بروند با پولش در اسراييل درخت بکارند. کلی هم به این اقدام سبزم افتخار کردم و در هر رزومه ای هم که نوشتيم برای خودم دو ستاره "خوب ها" کنار گذاشتم. تا اینکه همان سال اول داشگاه رفیقم ريچال مرا روشن کرد که بم بم جان این "صندوق ملی يهود" دکان است و اینها از احساسات مردم سؤ استفاده می کنند و با پولش نه تنها در اسراييل درخت نمی کارند که بولدوزر می فرستند درختان و خانه های فلسطينی ها (و آن روز ها لبنانی ها) را از جا می کنند. ريچال که خودش يهودی بود و مخالف اشغال سرزمين های اشغالی بسيار شاکی شده بود که من گول خورده بودم. می گفت که تمام يهودی های "چپ" می دانند که این برنامه "صندوق ملی يهود" در راستای آجندای صهيونيسم است و شما گول خورده اید!!
این که "صندوق ملی يهود" چه جنايت هايی به اسم درخت کاری در طول تاریخ کرده است را در سایت "به یاد فلسطین" بخوانيد. بسياری از محققين این موسسه را يک قطب اقتصادی قدرتمند در به تحقق رساندن آرمان های نژاد پرستانه صهيونيسم می دانند. قطب اقتصادی که در طول تاریخ پشتوانه مالی مردم را صرف کاشتن درخت برای از بين بردن املاک فلسطنيان و "پاک سازی" نژادی زمين ها کرده است.
اینها را می نويسم چون الان در پارکینگ پمپ بنزین يک اتوموبيل ديدم با روبان آبی (به معنی حمايت از دولت اسراييل) که مسافرانش سه دختر بچه موش بودند که با هيجان همان پاکت های کوچکی را که من پخش می کردم در دست داشتند. اینها را می نويسم چون این دختر بچه های کوچک به زودی به مدرسه می روند و این پاکت ها را به هم مدرسه ای هاشان می دهند که به خانه بياورند تا شما هم در اسراييل درخت بکاريد.
در همين رابطه از گلنوش بخوانيد.