من دچار پيری زودرس شدم. ديروز با این بهزاد بلور از روز هفتم بی بی سی رفته بودم بيرون که بقول خودش بافت شهر رو بهش نشون بدم. بهزاد دچار بيمار خوشحالی غير قابل کنترل هست. بعد هم این واقعا کارش رو دوست داره. من این يکی رو ديگه باورم نمي شد. همين جوری راه ميرفت این آهنگ های پاپ ایرونی رو بلند بلند ميخوند. تمام فکر و ذکرش این بود که چطوری فلان سی دی جديد مثلا اصغر جی رو تو برنامه بگنجونه. برای من که هيچوقت به فرهنگ پاپ علاقه نداشتم خيلی جالب بود که این پسر خيلی جوون چهل ساله اینقدر عاشق کارش هست. تئوری های جالبی هم داشت. ميگفت که موسيقی پاپ ایرانی بعد از انقلاب و در لوس آنجلس بود که پاپ شد. معتقد بودکه موسيقی پاپ ایرانی قبل از انقلاب کارکتر ایرانی نداشت. تم ها و ريتم ها آمريکای لاتينی،ارمنی، عربی، اروپای شرقی و غيره بيشترين طرفداران رو داشت. بهزاد ميگفت که بعد از مهاجرت به لس آنجلس بود که تم های ایرانی، ضرب های ایرانی، و ساز های ایرانی به موسيقی پاپ اضافه شد و این موسيقی کم کم کارکتر جديد ایرانی خاص خودش رو پيدا کرد. من که این تئوری های بهزاد رو گوش ميکردم مدام داشتم فکرميکردم که کاش موسيقی ایرانی این پيشرفت های عظيم رو نميکرد چون من هنوزم "اگه يه روز بری سفر" رو به "امشب دل من هوس رطب کرده" ترجيح ميدم. ولی من فاقعا از برنامه روز هفتم و ديدگاه های بهزاد به فرهنگ پاپ خوشم مياد. بهزاد من رو خيلی ياد فريدون فرخزاد دامت برکات مياندازه. يک جوری نو آوری همراه با يک ديد انتقادی به قضييه داره که خيلی برنامه روز هفتم را متفاوت از برنامه های پاپ لوس آنجلسی ميکنه که مدام پاچه خواری هنرمندان رو ميکنند. از اونجايی که من واقعا معتقدم نقش فريدون فرخزاد در متحول کردن فضای فرهنگ پاپ در ایرانی بسيار قابل برسی هست مخ بهزاد را در هاون کوبيدم که يکی از برنامه هاش رو به فرخزاد اختصاص بدم که گفت تو فکرش هميشه بوده این کار رو بکنه. در ضمن توصيه کردم که يک برنامه آموزشی همراه با پرسش و پاسخ در مورد سؤالات جنسی مردم بگذارند. این رو هم بهزاد گفت که تو فکرش هستند. خلاصه بنده پيشنهاد کردم که يک خانم باحال کمی تا اندکی لات و لوت رو که متخصص آموزش جنسی باشه استخدام کنند و هرچه سريعتر این برنامه رو راه بياندازند که احتياج داريم به خدا. ديگه از بهزاد خوشم اومد برای اینکه خيلی متفاوت بود و مدام در حال جدال با ستريو تايپ های فرهنگ ایرانی که این خودش فکر ميکنم از دلایل موفقيتش در این کار هست. بهزاد اهل تابو شکستن هست و این هميشه چيز خوبی هست. در ضمن بهزاد شديدا دنبال این هست که زن بگيره، دختر های لندنی اینقدر خودتون رو نگيريد از این بهزاد بهتر شوهر گيرتون نمياد. اگر باهاش ازدواج کنيد ، عمری را به خوشی سپری خواهيد کرد و پوست تان هم خوب ميمونه. من دچار افسردگی شدم چون این بهزاد از من 14 سال بزرگتر هست ولی خيلی از من جوون تره و به مراتب خوش تره. خدا رحم کنه فردا پس فردا با این آقای مهدی جامی کار داريم...که امروز يک چند دقيقه ديدمش و شديدا آدم جدی بود. من هم هيچوقت هيچ چيزی رو جدی نميگيرم و آدم های جدی معمولا ازم خوششون نمياد