مادرم هيچوقت در آجيل نخود چی نمی ريخت، ولی عشق به پايان من به هيدرات های کربن باعث ميشد که هميشه کمی نخودچی برای من بخرد. با وجود عشق شهوانی ام به نخودچی هنوز او را خوب نشناخته ام. امروز صبح که از بدی روزگار تنها چيزی که برای خوردن داشتم نخودچی بود- او را خريدارانه نگرييستم. فرم بدن نخودچی بسيار شهوانی است. برجسته گی ها، تو رفته گی ها، خطوط روی بدن نخودچی او را اروتيک ترين عضو آجيل ميکند و اگر کسی در آجيلش نخودچی نريزد آجيلش اصلا سکسی نخواهد شد و به درد نمی خورد
مادرم هيچوقت در آجيل نخود چی نمی ريخت، ولی عشق به پايان من به هيدرات های کربن باعث ميشد که هميشه کمی نخودچی برای من بخرد. با وجود عشق شهوانی ام به نخودچی هنوز او را خوب نشناخته ام. امروز صبح که از بدی روزگار تنها چيزی که برای خوردن داشتم نخودچی بود- او را خريدارانه نگرييستم. فرم بدن نخودچی بسيار شهوانی است. برجسته گی ها، تو رفته گی ها، خطوط روی بدن نخودچی او را اروتيک ترين عضو آجيل ميکند و اگر کسی در آجيلش نخودچی نريزد آجيلش اصلا سکسی نخواهد شد و به درد نمی خورد