لب تاپ را به خاطر بسپار، مسابقه مردنی است
وقتی فهميدم که حسين من را برای مسابقه بسيار پر اهميت (حتی مهم تر از شوهر کردن) دويچه ويله کانديد کرده است، حس غريبی تمام وجودم را فرا گرفت. آنگاه پی بردم که بنده خدا شيرين عبادی چه حالی داشته وقتی که دکتر عبدالکريم لاهيجی به او زنگ زد و گفت "شيرين جون بلند شو بيا که يک بطر عرق کنار گذاشتم باهم بخوريم که نوبل را برايت جور کردم." البته خوب کسی هم منکر احوال خانم کار بنده خدا نيست که احتمالاً امداد های غيبی قبلاً از او سئوال کرده بودند که "خانم اگه می گی مسلمونی که بسم الّله...وگرنه بايد بری از لورا بوش جايزه بگيری!!" بگذريم که خانم کار بنده خدا يک بار شوهر کرده بود و صد بار تقاس اش را هم پس داده بوده و جايزه نوبل هم رویش! اصلاً چرا راه دور برويم، همين سپيده کشاورزی خر خون مدرسه ما به قول سقراط اگر پول نداشت که کلی معلم خصوصی بگيرد که هی زرت زرت شاگرد اول مدرسه ما نمی شد که بعدش دکتر شود و شوهر خوب بکند و برود خارج. من هی به این فرح خانم می گفتم "بابا هوای ما را داشته باش" این فرح خانم هی می گفت"رقابت آفته جانه!"
جداً من عاشق این وبلاگستانم. به گمانم مردم برای اولين بار در تاريخ زندگی شان دارد دوزاری شان می افتد که هر مسابقه و جايزه ای سياست های پيرامون خودش را دارد....يعنی در این ميان واقعاً هوش و زکاوت ف.م.سخن است که من را کشته. خوب زود موضوع را فهميده و افشاگری کرد. دمش گرم!.
راستی تا حالا فکر کرده اید که چرا جايزه ديدبان حقوق بشر را اميد آقای خودمان گرفت و حنيف همچنان وردست پدرش سماق می مکد و فرشته قاضی با دماغ شکسته اش دارد برای شوهرش نيمرو می پزد و می ترسد اگر روزی حامله شود دماغش ورم کند؟
بابا دم عيال ما گرم که همان اول کار وبلاگ انجمن وبلاگ نويسان شهرستان ابهر را انتخاب کرد برای بهترين وبلاگ. حالا هم که تريپ سياست ماجرا این است که حسين خودمان سرنوشتش را تعيين می کند ما خودمان قبلاً زير ميزی از او پرسيدم که "حسين جان قربانت گردم اگر ما شانسی داريم بگو که کمی بی شخصيت بازی در بيارم که جان تو این لب تاپ ام داره قار قار می کند این روزها." حسين هم البته به عنوان يکی از افراد هيأت داوران بادی به غب غب انداخت و خواست من را خر کند و گفت: "حالا برای خودت تبليغات کن...بلکه ببری!" من هم همانجا در چشمانش خواندم که امسال رفيق مان کامران است که لب تاپ را برده است. والّله به خدا...کی می آيد آخر سر جايزه به این مهمی را بدهد به "زنی سيبيلو که می گويد "کس"!"
به هر حال از آنجا که مسابقه کشک است من می گويم بياييد کومونيستی برخورد کنيم و جايزه را بدهيم با آنکه بيشتر از همه لب تاپ احتياج دارد. کامران که وضع اش خوب است و معلم است در اسراييل. این حامد قدوسی هم که طرفدار اقتصاد آزاد است و اگر الان پولدار نيست، بعداً می شود.کلاشينکف هم که از بيت پول می گيرد.سيد هم که خودش کناره گيری کرد. ميترا هم که شکمش سير است والّله اینقدر سنگ حقوق بشر را به سينه نمی زد. می ماند این آق بهمن ما که با این انتخاب شغلی اش و صفای دلش فوقش پول هايش را جمع کند می تواند يک پيکان بخرد که از این روزنامه به آن روزنامه مسافر کشی کند. زيتون هم که هيچکس نمی داند کيست اما معلوم است که بورژوا نيست و مردمی است. برويد رای های تان را بدهيد به آق بهمن و زيتون که در نهايت لب تاپ است که ماندنی ست.
------------------
حاشيه: من واقعاً نمی فهمم که این حسين چرا اینقدر منفور است. بابا شما ها چرا وقتی این مخملباف بی استعداد می شود عضو هيت داوران هزار تا مسابقه بين المللی فيلم اینقدرشاکی نمی شويد. قربانش گردم این وبلاگستان هم برای خودش سياست دارد ها.
در ضمن تلاش مذبوحانه حسين را برای سو استفاده از حس ناسيوناليسم آبکی مردمی را از دست مدهید. انصافاً حسين این چه مزخرفی است که نوشتی...تو چون فکر می کنی وبلاگت بهترين هست است که می نويسی!