قسمت اول مصاحبه معصومه ناصری با مهدی خلجی را گوش کنيد که به قول يکی از دوستان اساسی مهدی را روی ذغال کباب کرده است به مودبانه ترين شکل اش. این مصاحبه را حتماً بايد ترجمه کنيم...حيف من الان اساسی سرم شلوغه ولی فکر نکنم در این ده روز آينده مهدی خطر چلبی شدن اش زياد شود.
این نقدی است که به مقاله مهدی در گويا چند روز پيش در حال نوشتن اش و بنا به توصيه دوستی که معتقد بود مهدی به دليل سن کم اش خطری آنچنانی نيست چاپش نکردم. اما این مصاحبه معصومه شديداً شيرم کرد. زير آن مطلب هم کامنت گذاشتم اما تا چاپ شود ممکن است يک روزی طول کشد. این هم نقد و کامنت ام:

معصومه عزیز

مصاحبه ات عالی بود...مخصوصاً سئوال های بسيار "کلیدی" ای که پرسيدی. کاش يکی همت کند و این مصاحبه را به انگليسی ترجمه کند.

مهدی عزيز

همانطور که خودتان می دانيد من روی بسياری از روزنامه هايی که شما در آنها مشغول به کار بوديد کار تحقيقاتی انجام داده می دهم) و همچنان هم مديون اطلاعاتی که شخص شما در رابطه با کار با این نشريات در اختيار من قرار گذاشتيد هستم و ممنونم.

ولی پاسخ شما دچار يک فراموشکاری تاريخی عامدانه است. شما در دوران تاريخی خيلی خاصی در مجله نقد و نظر و انتخاب کار می کرديد. در دورانی که دفتر تبليغات اسلامی بودجه خاصی را در اختيار مجله نقد و نظر گذاشته بود تا به طور خاص مقابل مجله کيان و سایر نشریات اصلاحات توليدِ مطلب کند.

در چنين شرايطی شما کارمند(رسمی حذف شد) نقد و نظر بوديد**. این در حالی است که بسيار از افرادی که شما از "همکاری" آنها با مجله نقد و نظر(در دفاعيه خود در سايت گويا و این مصاحبه) صحبت می کنید، به هيچ شکلی کارمند این مجله نبوده اند و همکاری آنها در حد انجام مصاحبه، شرکت در ميز گرد، و نوشتن مقالات پراکنده است که حتی حق الزحمه ای هم برای کارشان نگرفته اند. دکتر غنی نژاد يا سعيد حجاريان همکار نقد و نظر نبوده اند (از سطح همکاری آقای دکتر جواد طباطبايی و آقای مصطفی ملکيان من خبر ندارم اما با توجه به ميزان مقالاتی که از طباطبايی در نقد و نظر چاپ شده است بعيد می دانم که ایشان کارمند مزد بگير دفتر تبلیغات بوده اند). از آقای حسين قندی به عنوان روزنامه نگار برجسته ای که همراه شما با روزنامه انتخاب کار می کردند نام برديد. در يک نگاهی کلی که الان به نت هايم انداختم ديدم که یک نفر از روزنامه نگرانی که من با انها صحبت کرده ام، از آقای قندی نقل قول کرده اند که کار خود در مجله نقد و نظر را با کار "مرده شوری" به طنازی مقايسه کرده است. مساله آقای قندی در کار روزنامه نگاری مساله قدرت نبوده و ایشان هميشه گفته اند که برای هرکس که به ایشان پول بدهند کار حرفه ای می کنند. درست با همين تفسير گمان نمی کنم که شما هم مساله تان در انجام کار حرفه ای تان به چالش کشيدن قدرت در انواع شکل هايش بوده است. يک روشنفکر حوزه عمومی نمی تواند در صفحه انديشه روزنامه فاشيست ها بنويسد و بعد بگويد من فاشيست نيستم من تنها در صفحه انديشه می فلسفيديم. این را هم اضافه کنم که من کاملاً متوجه پيچيده گی های مناسبت قدرت در روزنامه های ایران هستم. اما همانطور که خودتان اشاره کرده اید حساب روزنامه انتخاب و نقد و نظر کاملاً مشخص است.

مساله اصلی این هست که مجله نقد و نظر و روزنامه انتخاب زير نظر مستقيم خود آقای خامنه ای و با بودجه دفتر تبليغات اسلامی* (متعلق با جناح محافظه کار) تریبون مبارزه با جريان های فکری اصلاح طلب چه در مجله کيان و چه بعد ها در روزنامه های اصلاح طلب بوده اند.

سئوال عمده من این است که شما به عنوان يک روشنفکر حوزه عمومی چه مطلبی در این روزنامه هايی که زير نظر بيت رهبری و برای مبارزه با اصلاح طلبان چاپ می شد می توانستيد چاپ کنيد که به صورت مستقيم يا غير مستقيم قدرت های سیاسی-اجتماعی موجود را به چالش بکشد؟ با توجه به اینکه قسمتی از آرشيو نقد و نظر در سايت حوزه موجود هست و من هم می توانم نسخه های اصلی مجله را به دست بياورم خوشحال می شوم که ارجاع بدهيد تا من مقالات شما را اسکن کنم و در دسترس عموم بگذارم.

در مورد مقالاتی هم که در مجله کيان چاپ کرده اید بايد بگويم ضمن اینکه ترجمه های شما از افکار روشنفکران عرب بسيار ارزشمند اند و تلاش شما برای معرفی و ترجمه افکار و آثار محمد أرکون شايد بهترين کار زندگی تان تا به امروز باشد، تا جایی که من می دانم شما هيچکدام از بيانيه های سياسی ای که حلقه کيان به چاپ می رساندند را امضا نکرديد. وقتی من در این باره از یکی از اعضای حلقه کیان سئوال کردم به من توضيح دادند که شما به غير از ترجمه هایی که در اختيار کيان برای چاپ می گذاشتيد هرگز تعلقی به سياست های ضد قدرت/حکومت حلقه کيان نداشتيد و ملاحظات خود را داشته اید.

این انتقاد به شما وارد است که شما تنها وقتی تبديل به منتقد جمهوری اسلامی شديد که از ایران خارج شديد و همکاری خود را با راديو فردا و سپس انستيتو واشنگتن شروع کرديد که در این موارد هم همچون بسياری از کارمندان نمونه شما مواضع سياسی خود را با توجه به مواضع سياسی محل کارتان تغيير داديد.

يک نفر مثل گنجی که از سال 68 در حال مبارزه فعال است اگر بگويد که من اعتقاد دارم که این حکومت از درون اصلاح ناپذير است، اعتبارش بسيار بيشتر از کسی است که همان حرف را در خارج از ایران و با توجه به تعلق فکری-مالی اش به يکی از مهمترين لابی های نيو-کانسروتيو ها (و اسراييل) می زند. و البته شما همان حرف گنجی را هم نمی زنيد...چون گنجی با دخالت آمريکا يا هر کشور خارجی در ایجاد دمکراسی در ایران مخالف است. کسانی که با شما هم عقيده اند بايد پاسخگوی این سئوال باشند که که کشور نفتی مثل ایران چه طور با دخالت خارجی (به هر شکلی ...که خوب البته تحريم که نسخه امروز شماست بدترين شکلش هست) قرار است به دمکراسی گزار کند؟

نمی دانم قسمت دوم این مصاحبه را کجا می توانم پيدا کنم. اما اینها انتقاداتی است که شما می توانيد به آنها پاسخگو باشد. نقد شما با توجه به روابط تان با قدرت نقدی منصفانه است. چرا که امروز آنچه که مهدی خلجی را حائز اهميت کرده نوشته های علمی تحقيقاتی او درباره روشنفکران مدرنيست مسلمان/عرب نيست.آنچه که امروز شما را زیر ذربين انتقاد گذاشته دقيقاً روابط تان با قدرت است و چگونگی برخورد تان با قدرت به عنوان يک روشنفکر حوزه عمومی.

انشالّله برای قسمت دوم این مصاحبه نقد کوبنده خود را به شما و همکاری تان با انستيتو واشنگتن و مقاله هايی که تا کنون در این مرکز چاپ کرده اید خواهم نوشت.
-------------------------
*اینجا من به اشتباه نوشته بودم سازمان تبليغات اسلامی
------------------------

**آقای خلجی اعتراض کرده بودند که اینکه من می گويم کارمند رسمی دفتر تبليغات درست نيست و تهمت است. من همين الان با آقای دکتر عليرضا حقيقی صحبت کردم. ایشون مقصودشون این بوده که بودجه این دو نشريه از دفتر تبليغات اسلامی می آمده و در انتخاب آقای خلجی دبير سرويس انديشه بوده و کارمند این نشريه. اطلاعات آقای حقيقی در مورد کار آقای خلجی در مجله نقد و نظر از آقای حجت الاسلام قنبری می آيد که ایشان گفته بودند در نقد و نظر با مهدی همکار اند. چون شما- آقای خلجی- می گوييد که در نقد و نظر کارمند نبوده ايد و با حق التأليف کار می کرديد...قطعاً همين طور است.
من از شما برای استفاده از ترکیب "کارمند رسمی" معذرت می خواهم و قبول می کنم که این کلمه دقيق استفاده نشده است. اما این را هم اضافه می کنم که این اشتباه من نبايد ما را از نقد اصلی ای که به شما وارد است منحرف کند. شما دبير سرويس انديشه روزنامه ای بوده اید که بودجه اش
زير نظر نهاد فرهنگی بيت رهبری بوده است و در توليد گفتمان های ضد اصلاحات استفاده می شده است. شما در این دوران به هيچ شکل سياسی نويس محسوب نمی شديد و در نقد جناحی که پول روزنامه مربوطه را می داده مطلبی ننوشته اید.انتقاد های شما به مقام رهبری و سياست های جمهوری اسلامی عمداً بعد از خروج از ایران و همزمان با همکاری تان با راديو فردا و انستيتو واشنگتن بوده است.این نقد منصفانه ای است به شما به عنوان يک روشنفکر حوزه عمومی و در تقابل با قدرت.

نقد مواضع سياسی شما بعد از خروج از ایران را هم با انتشار قسمت دوم مصاحبه تان با معصومه ادامه خواهم داد