خوب صنم جانم که به سلامتی مانيفستوی "با جاکشی که می خواهد به شما تعرض جنسی کند چه کنيد" را نوشته.

من هم این را اضافه کنم که اگر در ممالک دمکراتيک زندگی می کنيد که پليس تان خودش از همان جاکش های فوقانی نيست در موارد زير به این صورت عمل کنيد

اگر يک ديوثی بعد از مهمانی به شما تعارف کرد که تا خانه همراهی تان می کند و بعد وسط راه هوس کرد که به زور شما را بمالاند و مدام بگويد من مستم

اگر يک ديوثی از مقياس ديوث های فوق در صندلی عقب ماشين پيش شما نشتسته بود و دستهای مبارک اش را روی ران های شما کشيد و شما هرچه به او زير لب فحش دادید، خود را به بد مستی زد

اگر جاکشی در هنگام بازی در آب دریاچه تصميم گرفت که شما چون مايو دو تکه به تن داريد قطعاً بدن شما متعلق به بيت المال است و بايد حتماً دستی به سينه های شما زد

اگر جاکشی در حين بازی والی بال (که ديگر بهانه مستی هم موجود نيست) تصميم گرفت که خوشحالی خود از برد با زدن بوق های شما اعلام کند

اگر جاکشی که پارتنر شما هم است شما را بر خلاف ميل تان مجبور کرد که با او سکس کنيد

خواهش می کنم خود را به تلفن برسانيد و این شماره را بگيريد:

911

به اوپراتور بگويد که مورد تعرض جنسی قرار گرفته اید و همين الان کمک می خواهيد. این شايد تنها جايی است که سيستم پليسی و قضايی کشور های متمدن به نفع زنان است. از این فرصت استفاده کنید و جاکشان را به زندان بفرستيد. اصلاً هم ملاحظه ای در کار نيست که طرف قوم و خويش تان است، شوهرتان است، شوهر دوست تان است، پسر عمه رفيق صميمی تان است، رئيس تان است، مافوق تان است، و نان شب تان به او بستگی دارد.

چرا که جاکشانی از این قسم روز بعد به دوستان خود خواهند گفت:

طرف جنده است بابا...خودش به من نخ می داد

طرف مست بود من هم مست بودم حالا يک اتفاقاتی افتاد. خودش هم بدش نمی آمد مدام وسط عصبانيت عشوه می ريخت-ورپريده.

خوب وقتی اون لباس رو می پوشه بايد همچين انتظاری هم داشته باش.

بابا به مولا من مست بودم وگرنه کی این زنيکه بی ريخت رو می خواد بکنه.

من نمی فهمم این زن های ایرانی چرا اینقدر سنتی اند. خوب اگر به جامعه مدرن آمده اید بايد مدرن باشيد [بعله مدرنيته يعنی من کيرم را در دهان هرکه فرو کردم بايد با علاقه تمام و همچون يک زن مدرن ناب بخورد]

تمام این اتفاقاتی که نوشته ام در این چند سال اخير برای دوستان ام در کانادا و آمريکا عيناً اتفاق افتاده است. در يک مورد خاص وقتی ما به جاکش مورد نظر متجاوز زنگ زديم و تهديد اش کرديم که به پليس خبر می دهيم گفت "برای خود خانم فلانی بد می شود که به پليس خبر دهد. به هر حال ایشان از خانواده محترمی هستند و در این شهر کوچک مابين ایرانی ها می پيچد و مردم هزار فکر می کنند."
آن جاکش خاص آب خنک اش را هم خورد.

به پليس زنگ بزنيد

به پليس زنگ بزنيد

به پليس زنگ بزنيد

این فلان فلان شده ها جايشان در زندان است.

همه ما در مبارزه با متجاوزان سهيم هستیم. برای مبازره با متجاوزين جنسی (که هم می توانند به زنان تجاوز کنند و هم به مردان) داستان های خود را بنويسيد. وقتی مربوط به زنان، و مردان همجنسگرا می شود-این يک مساله کاملاً جدی در فرهنگ ماست و بايد با آن مبارزه کنيم.
-------------------

بدن ما همچون جيب مان است از آن محافظت کنيم به شرطی که چاقو زير گردن مان نباشد (يک امام اصفهانی شيرازی)

اولين پاسخ "مردانه" به ماجرا..".چرا شلوغ اش کرده اید يک دست به ممه که اینهمه دعوا ندارد. انتقام جويی خوب نيست. آرام و متين مثل يک زن با شخصيت حل اش کنيد و فوقش یک دادی بزنید." افاضات این رفيق ما را بخوانيد:
زورگیری همیشه تلخ است. چه در یک کوچه خلوت کیف پولت را بزنند، چه ....
چه فرقی دارد کیف پول با ....؟ بی خود قدّیسش نکن که روانت را بجود. زورگیری، زورگیری است. به هر حال معقول و منطقی اش آن است که کیفت را بدهی به طرف که چاقو نخوری، بعدش هم آرام باشی که تابع عقلت بودی.
اصلاً همه اهمیّت و آزار روحی که این درست می کند از اهمیّتی است که خودمان به ان می دهیم. یاد مثال کیف پول باش، کیف را باختن عین عقلانیّت است. هر قهرمان بازی دیگری حماقت ...
کیفت را که زدند هم عین عقلانیّت است و هیچ جایش فشاری بر تو نیست که به کسی بگویی که کیفت را زدند. به هر که راحت تر بودی ... او شاید آسانتر آرامتر باشد، معقولتر برای بعدش برنامه بچیند.
حکایت جیب-بر داخل بانک و تاکسی را هم که می دانی؟ دست کسی در جیبت بود چه می کنی؟ داد می زنی! بلند! آی چه غلطی می کند دست تو در جیب من؟! بکش دستت را کنار ... داد می زنی بلند بر سرش؛ چه فرقی دارد دستی به طرف جیب رفته باشد یا ...

-----
بعله...پس شما می فرماييد دست به ممه حرکت هست؟ اگر کسی دست به ممه مان زد ما اول يک دادی سرش بزنيم بعد برای جلوگيری از خطر تجاوز خودمان پايمان را وا کنيم. به قول فرانسوی ها وقتی به تو تجاوز می شود حالش را ببر، نه؟
واقعا شما پيمان جان نابغه ای این حتی به فکر من هم که کلی خودم این کاره ام هم نرسيده بود.