خايه مالان مسئول خون مردم















از خواب دو ساعته بعد از ظهرم با کابوس جنگ بيدار شدم. خواب ديدم که بالاخره حمله کرده اند به ایران و مادر بزرگم در خانه اش تنها مانده و به هرکه زنگ می زنم حاضر نيست او را نجات دهد. مادر بزرگ هشتاد ساله ام آذوقه اش تمام شده و فاميل هايم می گويند نجاتش فايده ای ندارد چرا که شهرک اکباتان بعد از بمب باران راکتور اتمی که گويا همان نزديکی ها بوده کاملاً آلوده است و کسی نمی خواهد ريسک کند. تمام فرودگاه ها را زده اند و من نمی توانم مادر بزرگ هشتاد ساله ام را نجات دهم و مردم به من می خندند که به فکر نجات اش هستم. این وسط برای پارتی بازی به آدم های عجيب و غريب در قدرت هم زنگ می زدم و قبل از اینکه از آنها کمک بخواهم مجبور می شدم که فحش شان بدهم و بعد پشيمان می شدم که چرا در این موقعيت حساس برای نجات جان مادر بزرگ ام نمی توانم خايه مالی کنم. عرق ريزان که بيدار شدم رفتم برای این آقا پيغام الکترونيکی فرستادم به مناسبت این مقاله شاهکارش و يک عدد فحش آبدار نصيب اش کردم که حالش را ندارم بنويسم چه که بعداً مجبور شوم توضيح دهم که چرا من فمنيست فحش سکسيت می دهم (ولم کنيد سر جدتان). زيرش هم اضافه کردم اگر معنی اش را نمی دانيد از کنار دستی تان بپرسيد.
دلم بسی خنک شد.
خواب و زندگی برايم مان نگذاشته اند يک مشت الدنگ. حالا این فلان فلان شده ژنرال های اسراييلی که تکليف شان معلوم است...این وطن فروشان عزيز خودمان را بچسبيد. من ایرانی هایی را که در این تينک تنک های نيو کانسروتيو پول می گيرند و برای آمريکايی های طرح های تحليلی تحريم اقتصادی و حمله می چينند و مزخرف می بافند را به اندازه تمام مديران دولتی جمهوری اسلامی ایران و "صاحبان صنايع" که امروز در کانادا آبجو ميل می کنند و پول هايی که از مردم ایران دزديده اند را حيف و ميل می کنند، مسئول می دانم. اینها کسانی هستند که هميشه ادعا می کنند که "به ما چه؟ ما کارمان را می کرديم! ما کارمان را می کنيم! به ما پول می دهند که چرخ های اقتصادی را بچرخانيم! مگر به کار ماست؟ اینها خودشان قبلاً تصميم می گيرند، مگر به حرف ماست؟ مگر به تحليل ماست؟ مگر به نوشته ماست؟"....
در همين رابطه گردهمايی مسلمانان سکولار وشلوغ بازی های حواشی اش را هم از دست ندهيد. من تا حالا فکر می کردم به يکی مثل من می گويند مسلمان سکولار. حالا این فلان فلان شده ها بر چسب ما را هم گروگان گرفته اند و از این به بعد امير طاهری، مانادا زند و ارشاد مانجی (عوضی) که تا اسم اسلام را می شنيدند پيف پيف راه می انداختند شده اند پرچم دار اسلام مهربان مدرن دمکراتيک. جان من فقط بيوگرافی های ایرانيانی که در این کنفرانس شرکت کرده اند را بخوانيد. قسمت مورد علاقه من بيوگرافی افشين علّيان هست. ادعای کاملاً خالی بندی اش که سازمان ملل از او درخواست کرده است که به هلند برود. بابا جان چرا عين آدم نمی نويسی که درخواست پناهندگی يا پناه جويی ات توسط سازمان ملل پذيرفته شد. من نمی فهمم اگر شما ها زندگی تان در ایران در خطر بوده (که حتماً بوده و بر منکرش لعنت) پس چرا اینقدر شرم از پناهجو بودن!
این ابن وراق هم که ديگه شورش را در آورده. بابا باز هم به خايه های سلمان رشدی. يعنی چی که مثلاً صورتت را می پوشانی برادر من! در کنفرانس هم با نقاب حاضر می شوی!فيلمی ای این طرف به مولا. اصلاً این مردک مگه کتاب ننوشته که مسلمان نيست؟ بابا من نمی دانم اینها چرا به خودشان می گويد سکولار ماسلم. خوب يک کاره بگوييد اونجليکان مسلم و زايونيست مسلم خودتان را خلاص کنيد.
باقی اش راهم خودتان بخوانيد
يک مشت خايه مال لجن!
عکس اول که شاه پسر گوگول مگولی تو دل برو فخر آور است با پرل
عکس دوم عرض ارادت صاحبان صنايع است به واعظ طبسی. روی عکس کلی کنيد و از وب سايت آقا بهره جوييد.
-------------
از مهراد بخوانید:
ما و ملوانان بریتانیایی و آنها که گرفتندشان
lite.jpgدر قطار نشسته ایم. از کار به سوی خانه ... حرفی نمی زنیم اما فکرمان هنوز مشغول آخرین خبرهایی است که قبل از ترک بی بی سی چاپ کردیم. بی هدف آدمها را نگاه می کنم ... کلمه «ایرانیان» نگاهم را ثابت می کند. صفحه اول روزنامه ای که در دست یکی از مسافران است با درشت ترین حروف نوشته: «ایرانیان ملوانان بریتانیایی را گرفتند». هنوز این تیتر را هضم نکرده جمله ریزتری را می خوانم که نوشته: «۱۵ نفر در خلیج عربی ربوده شدند».
-------------------
الان کاوه می گفت آسوده باش که تاریخ با ماست. بهش گفتم "نبود هم به تخمم!"

به قول شاعر
تخمهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهد شد، می دانم...