روح سرکش آريايی و قانون کار
پدر يکی از دوستانم (رفيق واقعاً شرمنده) که از مديران دولتی برجسته وزارت صنايع (آن موقع سبک و سنگين داشت يادم نيست کدام) بود و زمان هاشمی رفسنجانی هم مدام مدال سازندگی و برازندگی می گرفت، در تمام مهمانی ها می رفت بالای منبر که تمام مشکلات امنيتی کشور ایران مسئولش کارگران افغانی اند. هميشه خدا هم يک داستان جگر سوز داشت از دختر بسيار با اصل و نسبی که هرگز تنها خيابان نمی رفته و يک روز بی احتياطی کرده است و رفته ماست خريده و کارگر افغانی به او تجاوز کرده است.
اين آقای مسلمان نماز خوان، ناسيوناليسم اش بيداد می کرد. وارد خانه شان که می شدی کنار الّله، محمد، علی آب طلا امکان نداشت "چو ایران نباشد تن من مباد" آب نقره را وسط مخمل سياه نيابی.
پيامد های اقتصادی کار ندادن به کارگران افغانی باشد به عهده عيال ما و آقای دکتر نياک که این کاره اند. ديشب که عيال رفته بود پيش استادی که برای او استادياری می کند، می گفت که طرف شديداً از این بلايی که دولت ایران قرار است سرکارگران افغانی بياورد مايوس است و گفته است که حالا اگر تمام انجمن های کارگری بين المللی هم روی دولت ایران فشار بياورند، در عوض شدن قانون کار دولت مهرورزی تاثيری نخواهد گذاشت. دولت مهرورزیِ طرفدارِ مستضعفين گويا محبوبيت اش شديد پايين آمده است که دست به دامن ناسيوناليسم شده است تا ميان طبقه کارگر اختلاف بياندازد و مستضعف ترين آنها يعنی مهاجرين افغان را از نان خوردن بياندازد.
در این مملکت قانون مند ما هستند زنانی که شوهر افغان کرده اند و هستند کودکانی که مادران ایرانی دارند و دولت به آنها تابعيت ایرانی نمی دهد چون پدرشان افغان است. این هم مختص دولت فاشيستی مهرورزی نيست، دوران اصلاحات هم کسی به داد مهاجران افغان نرسيد که هيچ، هيچکدام از این خبرنگران حقيقت جو هم جويای حال آنها نشد. روح سرکش آريايی است ديگر...چه توان کرد
پدر يکی از دوستانم (رفيق واقعاً شرمنده) که از مديران دولتی برجسته وزارت صنايع (آن موقع سبک و سنگين داشت يادم نيست کدام) بود و زمان هاشمی رفسنجانی هم مدام مدال سازندگی و برازندگی می گرفت، در تمام مهمانی ها می رفت بالای منبر که تمام مشکلات امنيتی کشور ایران مسئولش کارگران افغانی اند. هميشه خدا هم يک داستان جگر سوز داشت از دختر بسيار با اصل و نسبی که هرگز تنها خيابان نمی رفته و يک روز بی احتياطی کرده است و رفته ماست خريده و کارگر افغانی به او تجاوز کرده است.
اين آقای مسلمان نماز خوان، ناسيوناليسم اش بيداد می کرد. وارد خانه شان که می شدی کنار الّله، محمد، علی آب طلا امکان نداشت "چو ایران نباشد تن من مباد" آب نقره را وسط مخمل سياه نيابی.
پيامد های اقتصادی کار ندادن به کارگران افغانی باشد به عهده عيال ما و آقای دکتر نياک که این کاره اند. ديشب که عيال رفته بود پيش استادی که برای او استادياری می کند، می گفت که طرف شديداً از این بلايی که دولت ایران قرار است سرکارگران افغانی بياورد مايوس است و گفته است که حالا اگر تمام انجمن های کارگری بين المللی هم روی دولت ایران فشار بياورند، در عوض شدن قانون کار دولت مهرورزی تاثيری نخواهد گذاشت. دولت مهرورزیِ طرفدارِ مستضعفين گويا محبوبيت اش شديد پايين آمده است که دست به دامن ناسيوناليسم شده است تا ميان طبقه کارگر اختلاف بياندازد و مستضعف ترين آنها يعنی مهاجرين افغان را از نان خوردن بياندازد.
در این مملکت قانون مند ما هستند زنانی که شوهر افغان کرده اند و هستند کودکانی که مادران ایرانی دارند و دولت به آنها تابعيت ایرانی نمی دهد چون پدرشان افغان است. این هم مختص دولت فاشيستی مهرورزی نيست، دوران اصلاحات هم کسی به داد مهاجران افغان نرسيد که هيچ، هيچکدام از این خبرنگران حقيقت جو هم جويای حال آنها نشد. روح سرکش آريايی است ديگر...چه توان کرد
اخراجِ بياعتراض كارگران «خارجي»