دورانی که مدرسه مهدوی می رفتم با بچه های مذهبی مان خيلی بيشتر حال می کردم. راستش آن مدرسه سوسولی ما تنها کسانی که می شد باهاشون دو کلام حرف حساب زد بچه مذهبی-نميچه مذهبی هامان بودند. باقی مدرسه ام يک مشت بچه غرتی بودند که من خيلی با آنها سنخيتی نداشتم. دوستم "س.ع" که باهم هميشه از عدل علی تا انجمن حجتيه، و وجود حق بحث می کرديم تمام اعتقادات من را می دانست وبا اینکه با خيلی از رفتار هايم مخالفت می کرد، قبول کرده بود که ما در دو پرادايم فکری متفاوت سير و سياحت می کنيم و دليلی هم نمی ديد که صبح تا شب به من درس اخلاق بدهد.

بعد از اینکه ازدواج کرد روزی با گلنوش به ديدنش رفتيم و من از روابط جنسی ام گفتم و يادم هست که گفت: "چه فرقی دارد اگر قرار باشد آدم با چهار جمله محرم بشود که خاک بر سر آن محرميت." بعد هم از شريعتی گفت و اعتقاداتش به عامليت انسان در انتخاب.

من شديداً متاسفم که با نيک آهنگ دارم رفتاری را که می بينيد می کنم. هرگز فکر نمی کردم که کارم به جايی برسد که اینقدر رفتار حقيری از خودم نشان دهم. اما نقد من به نيک آهنگ نقد به تفکراتی که او ادعا می کند پشتيبانش هست، نيست. نقد من به این ادعاست و استفاده ایست که از این ادعا می کند.

ادعای مسلمانی با مسلمانی خيلی تفاوت دارد. مسلمان دروغ نمی گويد، تهمت نمی زند...مسلمان در يک کلام قرار است که انسان باشد. اما برای نيک آهنگ انسانيت نيست که اهميت دارد، منافع شخصی است. مساله این هست که نيک آهنگ به نظر من اصلاً مسلمان نيست، مسلمانی برای خودش مرام و مسلک دارد...کاش می شد که همه با ادعا مسلمان می شدند.

اگر به زندگی شخصی من، بهمن، سيما، حسين، کامليا و سايرين گير می دهد هميشه این کار را يا برای انتقام جوئی است که می کند يا که منافع شغلی يا مالی اش در خطر است. بعد هم برای خودش دکان اخلاقيات باز می کند تا که از اعتقادات مذهبی مردم استفاده کند و رويش کاپيتالايز کند. مساله این هست که این کاريکاتوريست/ژورناليست عزيز هرگز به دنبال حقيقت نيست که هيچ در کارش هيچ شفافيتی هم نيست. طنزش هم هميشه در خدمت قدرت است...

من خيلی بيشتر از نيک آهنگ درس اسلام بر داشته ام و خيلی بهتر از او با تفکرات اسلامی آشنايی دارم. من جمهوری اسلامی ایران و این اسلام سياسی مدرن چماق بدست امر به معروف نهی از منکر بکن را نه تنها مسئول آن شش روز زندانی که نيک آهنگ رفته است می دانم بلکه این اسلام را به خاطر شخصيت انسانی که از حقارت پر از ادعای مسلمانی است، ملامت می کنم.

کاش نيک آهنگ تفسير طبری را می خواند و می فهميد که اسلام جا نماز آب کشی که جمهوری اسلامی به خوردش داده و او هم چون منافع اش ایجاب می کرده از آن پيروی کرده است چگونه وارد گوشت و پوستش شده است. امروز که همچون چماق داران انصار حزب الّله دارد از همان مکانيسزم های قدرت استفاده می کند به موقعيت وجودی انسانی اش نمی انديشد.

من يکی مرد مسلمان می خواهم که بيايد با من هر شنبه قبل از آگورای خودمان تفسير طبری بخواند(خوشبختانه قسمت های مهمش به انگليسی هم ترجمه شده است)...حالا ببينم این مدعی مسلمانی چقدر حاضر است برای تفکراتش وقت بگذارد. نيک آهنگ،شما حامی اسلام نيستی...شما حامی يک قدرت سرکوب کننده ای که محصول دنيای صنعتی و اقتصاد قلدری است. سنتی که شما از آن حمايت می کنی سنت اسلامی نيست، سنت قدرت است: سنتی که تنها از منافع خود دفاع می کند.

------------

در باب انصاف هم از محمد رضا نيکفر بخوانيد