من واقعاً به کار بهزاد و نقد فرهنگی که می کند اطمينان دارم....به نظر من بهزاد فرخزاد شماره 2 بلکه بهتر است که احتمالاً درست مثل فرخزاد قدرش را درست و حسابی نمی دانيم.
این مطلب را برای وبلاگ روز هفتم به مناسبت سالروز وبلاگ نوشته ام:

از روزي که حسين درخشان وبلاگ را کشف کرد، پديده اي به نام وبلاگشناسي هم در ميان فارسي زبانان مجازي اختراع شد. مخترعين اين پديده از همان روز اول بنا را بر اين گذاشتند که وبلاگ، وبلاگ ها و ارتباط آنها با يکديگر و از همه مهم تر با حسين درخشان را توضيح دهند. مجموعه وبلاگ ها را وبلاگ شهر يا وبلاگستان ناميدند و عده اي بر آن شدند که تاج و تخت پادشاهي به حسين بخشند و او را سردمدار وبلاگستان کنند. در اين ميان چندين جبهه آزادي خواه ایجاد شد که با توجه به اصل خطي نبودن تاريخ تلاش کردند کلاً نام حسين را به هر شکلي و هر طريقي از تاريخ وبلاگستان پاک کنند .


در ميان اين جنگ هاي داخلي، عده اي از تئوريسين هاي وبلاگ شهر بعد از سالها تحقيق اعلام کردند که وبلاگ رسانه اي است که هرچقدر هم که بخواهي برايش بايد و نبايد تعيين کني ، سر آخر يک ممد آقا/يا ممد خانمي يافت مي شود که با نواختن شيشکي ساز خودش را مي زند و به بايد و نبايد هاي وبلاگشناسان پوزخند.


از اين رو وبلاگشناسان با تواضع و فرونتي اعلام کردند که با اینکه علم آنها به درد عمه شان مي خورد، به طور کلي کارکرد وبلاگ ها را در يکي يا چند از حوزه هاي ذيل مي توان خلاصه کرد:

وبلاگ نخبه نما

اين نوع وبلاگ متعلق به افراد و يا گروه هايي هست که خود را يک سر و گردن از باقي جامعه سر آمد تر مي دانند و به عبارتي برگزيدگان خودگماشته فرهنگ فارسی اند. اين گروه از آن جايي که هیچ وسیله دیگری برای فرو کردن نخبگی خود به افکار بی نوای عمومی نیافته اند و با توجه به اصل فلسفي "هرچه انسان خود را جدي بگيرد، بقييه هم او را جدي مي گيرند" بر آن اند که با استفاده از زبان بسيار پر طمطراق، فارسی نویسان را مرعوب و مجذوب خود کنند. اين گروه با ابتذال مرزبندی جدی دارند و مابين بشين، بفرما، و بتمرگ تنها بفرما را غير مبتذل مي دانند. از سوی دیگر این متفکران برجسته وجود و عدم خود را به عنوان یک هستنده به ابتذال وابسته می یابند و به عبارتی باید ابتذالی باشد تا نخبه گان غیر مبتذل در وبلاگ هایشان آن را محکوم کنند و اذهان عمومی را نسبت به نخبگی خود متقاعد سازند. بسياري از مورخين وبلاگشناس اين گروه از وبلاگ ها را مسئول جنگ اول داخلي بر سر ابتذال که در آن زبان مبتذل حسين درخشان مورد حملات سهمگين قرار گرفت مي دانند.

وبلاگ چس روشنفکري

اين وبلاگ ها با استفاده ابزار جلق فکري مي خواهند خود را روشنفکر نشان دهند. در این ژانر نه تنها از وبلاگ برای منتشر کردن حرف های شبه روشنفکرانه که در هیچ کجای دیگر نمی توان منتشر کرد استفاده می شود بلکه با مطالعه کامنت های تملق آمیز خوانندگان بی خبر از همه جا، چس روشنفکرِ مورد نظر حس خوبی نسبت به خود پیدا می کند. بسياري از اين وبلاگ هاي چس روشنفکري، در زير مجموعه وبلاگ هاي نخبه نما نيز قرار مي گيرند. مطلع محلی ما در وبلاگستان، هر دوی این گونه های وبلاگی را در افزایش اعتماد به نفس، درمان افسردگی و بهبود ناهنجاری های شخصیتیِ چس روشنفکران و نخبه نمایان موثر دانسته و به این جهت این وبلاگ ها را در افزایش سلامت روانی جامعه مفید ارزیابی می کند.

وبلاگ فمنيستي

با توجه به مشکلات مربوط به بيان لغت "زن" در عمده رسانه هاي ايران، وبلاگ ها براي اولين بار توانستند واژه زن را با خيال راحت بيان کنند. آمار هاي وبلاگ شناسان نشان مي دهد که ميانگين استفاده از واژه زن در وبلاگ هاي فمنييستي حدود 300% بيشتر از ساير وبلاگ هاست. وبلاگ هاي فمنيستي توانسته اند براي اولين بار با نا فرماني مدني مجازي، حق مجازي تماشاي لنگ و پاچه لخت فوتباليست ها را از رييس جمهور احمدي نژاد دريافت کنند. این پیروزی بزرگ وبلاگ نویسان فمینیست بیش از ده ساعت ادامه یافت و فصل مهمی در ترویج دموکراسی، نسبیت گرایی و تولرانس گشود. اين تصميم بعد ها موجبات پشيماني شد.


وبلاگ عاشقانه

سانتيمتاليسم آبکی از بارز نشانه های این وبلاگ هاست. نويسندگان این وبلاگ ها که همچنان در دوران ليلی و مجنون سير و سلوک می کنند با چسباندن خود به عرفان سعی بر این دارند که معنی عميقی به عاشق نويسی خود بدهند و در نهايت احساس خوبی نسبت به خود پيدا کنند. بسياری از محقيقين، استادِ شاعر علی باباچاهی را مسئول به وجود آمدن این ژانر آبکی در ادبيات فارسی و نهايتاً وبلاگ ها می دانند.

وبلاگ سکسی

این ژانر از وبلاگ ها با استفاده تبليغاتی از کمبود های جامعه فارسی نويسان در سکسی نويسی محبوبيت بسياری در ميان اذهان عمومی به دست آورده اند و از پر خواننده ترين وبلاگ ها هستند. با توجه به افتخار عزيز کشورمان برای به دست آوردن رتبه سوم جستجوی گوگلی کلمه سکس در جهان این ژانر از وبلاگ نويسی روی خوانندگان تصادفی که به دنبال خوراک پورن شبانه شان هستند، حساب باز کرده است. بسياری از وبلاگشناسان سنتی، وبلاگ های همجنس خواهان را که برای اولين بار در وبلاگستان فارسی ظهور کرده اند، از این قماش می دانند. وبلاگ نويسان همجنس گرا بار ها اعلام کرده اند که نوشتن آنها نه از برای سر خوشی خوانندگان بلکه از برای موقعيت وخيم وجودی ایشان است.


وبلاگ زن/شوهر يابي

بسياری از محققين بر این باورند که "وبلاگ چيست جز وسيله زن/شوهر يابی؟" نويسندگان این ژانر وبلاگنويسی عموماً طوری می نويسند که گويا همين الان به خواستگاری رفته اند يا که در حال حمل سينی چای هستند. معمولاً جملات همچون " من از هر انگشتم يک هنر می باره" در این وبلاگ ها به وفور يافت می شود. متخصصین راحت ترین شیوه تشخیص این ژانر را نمایش مکرر لطافت و وجاهت از سوی وبلاگ نویس و دوری از هر گونه مخالفت با هر موجود زنده و غیر زنده در نوشته های وبلاگ می دانند.


وبلاگ نارسيسيتيک

تمامی مسايل سياسی روز، خبر های علمی، فرهنگی و هنری در این وبلاگ با شخص نويسنده ارتباط داده می شود. نويسندگان این ژانر وبلاگ نويسی بر این باورند که دنيا به گرد شخص شخيص خودشان می گردند و اگر نعذوبالّله روزی آنها از نوشتن دست بر دارند زمان از حرکت باز می ایستد. از این رو نويسندگان این ژانر بسيار بر سر خواننده به خاطر وجود خود منت می گذارند.


وبلاگ مشوشين اذهان عمومي

مشوشین اذهان عمومی آن دسته از وبلاگ نویسان هستند که به چالش کشیدن کلیه اعتقادات، احساسات، عواطف، گرایشات و نقطه نظرات تثبیت شده جامعه را وظیفه خود قرار داده اند. این وبلاگ ها از بام تا شام وقت خود را صرف تمسخر کلیه موجودات زنده می نمایند و نوعا از کامپلکس هایی از قبیل بدبینی، افسردگی، اضطراب و در بعضی موارد جنون مطلق رنج می برند. تلاش هایی از سوی برخی مورخین صورت گرفته که این گروه را ذیل عنوان کلی نیهیلیست طبقه بندی کنند اما به گزارش مطلع محلی ما این گروه طیف گسترده ای را از چپ تا چپ شامل می گردد. به علاوه این دسته از وبلاگ نویسان بر خلاف سایرین در موقعیتی هستند که متخصصین آن را "ملس بودن فحش خوردن" آن ها توصیف می کنند.