گلایه از ژست های مردانگی


این را نمی خواستم بنویسم، اما دیگر تاب سکوت ندارم. در چند روز اخیر از خروس بازی در آوردن های برخی از وبلاگ نویسان محترم حالم بد می شود. اسمی از کسی نمی آورم که مسئله شخصی نشود. اما اگر این را می خوانید و به خود گرفته اید حتماً چیزی هست، پس درست فهمیده اید. در یکی دو پست پیش از این نوشتم که چگونه ابطحی و یا کسانی که در رسانه های مختلف از نامه توهین آمیز فاطمه رجبی حرصشان درآمده، او را هیچ کاره می دانند و عصبانیتشان را خطاب به "مرد او" یعنی سخنگوی احمدی نژاد می نویسند و الهام را پشت سر گفته های یک "ناقص العقل" می دانند. حتی در یکی از سایت ها دیدم که خواننده ای کامنتی گذاشته که خانم شما برو خانه داری و بچه داری ات را بکن! این فقط یکی از نمونه هایی است که در این چند روز گذشته دیده ام که عاملیت زنی که عقیده اش را گفته، به کل نادیده گرفته می شود. به درستی و غلطی عقیده او کاری ندارم، حرفم سر نادیده گرفتن عاملیت زنان است.

دفاع از"ناموس" خودش، "ناموس" دیگری را وسط بکشد.) این باعث بیشتر غیرتی شدن اولی شده و بیشتر فحاشی کرده و نوشته که تازه فهمیده که چه کسی پشت سر تهدید افشاگری زن وبلاگ نویس بوده. با توهین متقابل به مرد دوم، همه چیز را زیر سر او (شریک زندگی زن وبلاگ نویس) می داند، انگار که زن "ناقص العقل" خودش بدون همسرش قدرت فکر کردن ندارد..... خلاصه در بین دعوای این خروس ها، حرف زن گم می شود و انگار که عاملیتی نداشته باشد، دعوا می شود دعوای مردانگی. (راستش همسر زن وبلاگ نویس را که به غیرت آمده و در پستی رو به همسر وبلاگ نویس فحاش اول، برای او "دلسوزی" کرده را می شناسم و اتفاقاً خیلی هم دوستش دارم، اما این کارش هرچند از سر عشق به همسرش بوده باشد، یک جایی تبدیل شده به دفاع از مردانگی خود او و دیگر در مورد همسرش نیست.)

از آنسو هم قصه زندگی زنی که همسرش ادعای روشنفکری و مردانگی دارد ولی مرام ندارد، می شود پیراهن عثمان برای مردان غیوری که بدون اینکه هیچ غلطی برای این زن کرده باشند خود را ناجیان افسانه ای او جلوه می دهند و برای اینکه یا به نوایی برسند، یا خود را خیلی مهم و "مرد" نشان دهند، یا عقده های شخصی شان نسبت به شوهر او را خالی کنند، قصه او را یک کلاغ چهل کلاغ می کنند و همه جا جار می زنند و ادعای دفاع از حقوق او را می کنند. بدون اینکه حتی یکبار این زن را دیده باشند و یا حتی اگر هم بشناسندش، بدون اینکه در این اوضاع و احوال یک بار پرسیده باشند "چطوری؟"، خود را ناجیان او جلوه می دهند. انگار که او منتظر است که مردی "مردانگی" کند و حق او را برایش بگیرد! اصلاً برایشان مهم نیست در سر این زن چه می گذرد، این زن در چه وضعی به سر می برد، یا این زن چه می خواهد. فقط می خواهند برای رسیدن به اهداف شخصی شان از قصه او (سو) استفاده کنند. به قول این زن، "بابا کسی شما را وکیل من نکرده. خودم هم زبان دارم، هم دو تا پا که اگر وکیل و سخنگو خواستم پاشوم بروم وکیل بگیرم. شما نگران مشکلات خودتان باشید. اگر کسی کمک خواست شما را خبر می کند!" عجب ها! مردیم از دست این ناجیان و محافظان حقوق بشر که در این وسط خود بشر را بشر حساب نمی کنند و برای قدرت ورزی های خودشان زندگی مردم را تباه می کنند. آقا سوژه غیبت های عمومردکی می خواهید، بروید در مورد پسر و برادر خودتان حرف بزنید. این "زن های "ناقص العقل" بی عاملیت "زبان بسته" را به حال خودشان بگذارید! کسانی را که حسن نیت دارند و سعی دارند راستی راستی با آگاهی خود این زن، با او همراهی کنند را نمی گویم. آنهایی که این کار را می کنند خودشان می دانند چه کسانی هستند.

برای حفظ هویت افراد لطفاً از کسی در کامنت هایتان نام نبرید و یا سعی نکنید حدس بزنید از چه کسی گلایه دارم. با احترام، کامنت هایی که از کسی نام ببرند چاپ نخواهند شد