پز

به قول رودباری ها قربان برم عيال رو!! تصدق برم عيال رو! من ديشت از بی اینترنتی رفته بودم تو جنگل يک خونه پيدا کرده بودم که اينترنت داشت و نشسته بودم عين بی خانمان ها سر کوچه با فريد سی بی سی چت می کردم که ناگهان عيال با عصبانيت آمد و گفت: "اصلاً من رفتم..این چه وضعيه!!"

خلاصه من فکر کردم که عيال هم جو گير شده و واقعا به عفت بنده شک کرده و می خواد طلاقمان بده. ديگه غم و قصه و اینها که بعد از يک ساعت گذشت و ديدم عيال سوار بر اسب سفيد آمده که بلند شو کامپيوترت رو بردار که بريم. من هم يک عشوه شتری آمدم که "چشم"

خلاصه آمدم ديدم سايه سرم آمده يک عدد اتاق فلان ستاره در فلان هتل وسط جنگل گرفته است در این بی پولی مان وگفت: "بيا این هم اینترنت و این هم تخت پر قو" بگذريم از آنجا که من خساست را از فرح خانم به ارث برده ام گفتم "بابا سرت سلامت این اتاق رو ظهر می گرفتی که من کلی پول اینترنت تی موبايل را نمی دادم......."