من رای می دهم دو دو دو دو....با شرمندگی
تو رای می دهی دو دو دو دو....با حماقت
ما رای می دهيم دو دو دو دو....با شرمندگی از حماقت
ديروز با بدبختی رفتيم اتاوا رای بديم. دم در کمونيست کارگری ها، سلطنت طلب ها، مجاهدين، و طرفداران وبلاگ نيک آهنگ اعتلاف کرده بودند بر عليه رای دهندگان. فحش و فضيحت بود که از طريق بلندگوی تحريميان بر سر ما نازل می شد. يکی از هم دانشکده ای های بی ناموس ما هم تيریبون را گرفته بود اسامی ما را لو می داد. خلاصه اینکه کل شعار های اپوزيسون به نازلی برو گمشو، و ياسر برو گمشو خلاصه می شد. بگذريم که استفاده ابزاری-سياسی از بدن زنان هم می شد و شعار های "با روسری-بی روسری خاک تو سری " نيز از سر زبان تحريميان نمی افتاد و خلاصه در همه صحنه های سياسی فقط زنان هستند که فحش می خورنند، مردان هم که خوب مردند! حال و هوای اتوبوس هم بسيار غم انگيز، اما پر هيجان بود. لحظه به لحظه به ایران و نیک آهنگ خیانتکار و علیرضا حقیفی زنگ می زديم و در کمال ناباوری نتايج را بررسی مي کرديم. اول می گفتيم معين دور اول تمام می کند مي رود پی کارش. بعد گفتيم، معين و هاشمی بروند دور دوم معين ريس جمهور ميشود می رود پی کارش. بعد گفتيم حالا کروبی هم خيلی بد نيست، لات هست، جلوی راست ها را مي گيرد. نزديک بود که خوبی های احمدی نژداد را توجيه کنيم که ديگر هم بغ کرده بودند و حيران بودند که چه شد؟ ياسر که بنده خدا اصلا اعصاب نداشت. پرهام از مردم باج می گرفت، آخر "لره" و معلوم شده بود بقيه ملت ایران هم کم لر نيستند که با پنجاه هزار تومان وعده این همه رای می دهند. من، بهداد، آزاد، و سايرين هم تا آخرين لحظه در حال صادر کردن تحليل چی شد خراب شد بوديم. خلاصه اینکه ما ديروز با حضور چشمگير خود در انتخابات مشت محکمی بر دهان خودمان زديم. این طور هم که بوش می آيد هفته ديگر بايد برويم اتاوا و جام زهر را بنوشيم و به اکبر آقا رای بدهيم. تحريميان عزيز هم خواهش می کنم جمعيا خفه شويد، که با این مشارکت دور اول واقعا بگذاريد در کوزه آبش را بخوريد. نتايج حاصله از این انتخابات
وقتی مردم نان نداشته باشند می شود حکايت مفتش برادران کارمازوف و تئوري های مربوطه که مردم خرند و از دست هرکه نان بگيرد به دنبالش می روند. ظاهرا در مورد مملکت ما وعده نان کافی است
وبلاگستان فارسی جماعتی هستند که از مردم به دورند و اگر می خواهيد از این به بعد حکم در مورد وضعيت ایران صادر کنيد حتما با بقال، نانوا، سبزی فروش، و راننده های تاکسی مشورت کنيد
افاضات شخص بنده در مورد مسائل مربوط به ایران فاقد ارزش می باشد. بنده از این به بعد تنها از تئوری حکومت هردنبيل قراردادی آقا هما کاتوزيان استفاده خواهم کرد. مملکت ما هردنبيل هست و مردم هميشه با دولت چپند، هر چه می خواهد باشد. در نتيجه هر هشت سال يک بار با دولت فعلی قهر می کنند و به گزينه جديد رو می آورند. خوبيش این هست که خيلی هم گزينه ندارند و تاريخ هم مدام تکرار می شود. به عنوان مثال مقايسه بفرماييد مير حسين موسوی را با احمدی نژاد
بی خود بحث نکنيد، نگفتم که من هيچی حاليم نيست؟
تو رای می دهی دو دو دو دو....با حماقت
ما رای می دهيم دو دو دو دو....با شرمندگی از حماقت
ديروز با بدبختی رفتيم اتاوا رای بديم. دم در کمونيست کارگری ها، سلطنت طلب ها، مجاهدين، و طرفداران وبلاگ نيک آهنگ اعتلاف کرده بودند بر عليه رای دهندگان. فحش و فضيحت بود که از طريق بلندگوی تحريميان بر سر ما نازل می شد. يکی از هم دانشکده ای های بی ناموس ما هم تيریبون را گرفته بود اسامی ما را لو می داد. خلاصه اینکه کل شعار های اپوزيسون به نازلی برو گمشو، و ياسر برو گمشو خلاصه می شد. بگذريم که استفاده ابزاری-سياسی از بدن زنان هم می شد و شعار های "با روسری-بی روسری خاک تو سری " نيز از سر زبان تحريميان نمی افتاد و خلاصه در همه صحنه های سياسی فقط زنان هستند که فحش می خورنند، مردان هم که خوب مردند! حال و هوای اتوبوس هم بسيار غم انگيز، اما پر هيجان بود. لحظه به لحظه به ایران و نیک آهنگ خیانتکار و علیرضا حقیفی زنگ می زديم و در کمال ناباوری نتايج را بررسی مي کرديم. اول می گفتيم معين دور اول تمام می کند مي رود پی کارش. بعد گفتيم، معين و هاشمی بروند دور دوم معين ريس جمهور ميشود می رود پی کارش. بعد گفتيم حالا کروبی هم خيلی بد نيست، لات هست، جلوی راست ها را مي گيرد. نزديک بود که خوبی های احمدی نژداد را توجيه کنيم که ديگر هم بغ کرده بودند و حيران بودند که چه شد؟ ياسر که بنده خدا اصلا اعصاب نداشت. پرهام از مردم باج می گرفت، آخر "لره" و معلوم شده بود بقيه ملت ایران هم کم لر نيستند که با پنجاه هزار تومان وعده این همه رای می دهند. من، بهداد، آزاد، و سايرين هم تا آخرين لحظه در حال صادر کردن تحليل چی شد خراب شد بوديم. خلاصه اینکه ما ديروز با حضور چشمگير خود در انتخابات مشت محکمی بر دهان خودمان زديم. این طور هم که بوش می آيد هفته ديگر بايد برويم اتاوا و جام زهر را بنوشيم و به اکبر آقا رای بدهيم. تحريميان عزيز هم خواهش می کنم جمعيا خفه شويد، که با این مشارکت دور اول واقعا بگذاريد در کوزه آبش را بخوريد. نتايج حاصله از این انتخابات
وقتی مردم نان نداشته باشند می شود حکايت مفتش برادران کارمازوف و تئوري های مربوطه که مردم خرند و از دست هرکه نان بگيرد به دنبالش می روند. ظاهرا در مورد مملکت ما وعده نان کافی است
وبلاگستان فارسی جماعتی هستند که از مردم به دورند و اگر می خواهيد از این به بعد حکم در مورد وضعيت ایران صادر کنيد حتما با بقال، نانوا، سبزی فروش، و راننده های تاکسی مشورت کنيد
افاضات شخص بنده در مورد مسائل مربوط به ایران فاقد ارزش می باشد. بنده از این به بعد تنها از تئوری حکومت هردنبيل قراردادی آقا هما کاتوزيان استفاده خواهم کرد. مملکت ما هردنبيل هست و مردم هميشه با دولت چپند، هر چه می خواهد باشد. در نتيجه هر هشت سال يک بار با دولت فعلی قهر می کنند و به گزينه جديد رو می آورند. خوبيش این هست که خيلی هم گزينه ندارند و تاريخ هم مدام تکرار می شود. به عنوان مثال مقايسه بفرماييد مير حسين موسوی را با احمدی نژاد
بی خود بحث نکنيد، نگفتم که من هيچی حاليم نيست؟