ماجرای سفيری که دروغ نگفت
بيشتر ماجراهای رای دادن اتاوا را از خستگی سانسور کردم. اولا سفير ريشش خيلی کم بود، تا حدی که می شد گفت ته ريش بسيار سکسی دارد. ما که سفير را ديديم يقه اش را گرفتم که ببم جان اینهمه جمعيت در تورنتو شما چرا صندوق رای را نمی آوری تورنتو که ما دوازده ساعت رانندگی نکنيم بياييم اینجا (بگذريم که رای ها اصلا حساب هم نشد!). سفير هم قسم و آيه که به خدا ما می خواستيم صندوق بياوريم ولی دولت کانادا نگذاشت. ما هم همگی يک نگاه «بر پدر هرچی مامور دروغگوی جمهوری اسلامی» به سفير انداختيم و به بحث و جدل ادامه داديم. خلاصه بنده ديروز موفق شدم با دسک ایران در وزارت خارجه کانادا صحبت کنم و خلاصه خيلی با اعتماد به نفس گفتم که این سفير دروغگوی ما می گويد که از شما مجوز می خواسته شما نداديد؟ طرف هم که اصولا مامور مجوز دادن نبود کمی برای ما تاقچه-بالا گذاشت که شما که می دانيد روابط با ایران محدود هست و این حرفها! من هم عقده هات روانی ناشی از زورگويی کارمندان دولتی ایران را سر مرد فرانسوی دسک ایران آوردم. کلی سرش هوار کشيدم که بنده به عنوان يک کانادايی-ایرانی حق دارم که در فرايند دموکراسی (زرشک) در کشورم شرکت کنم و شما بايد این حق من را محيا کنيد و يدا ...يدا..يدا... خلاصه طرف گفت بدبخت عقده ای من اصلا مسول مجوز دادن نيستم بيا به این تلفن زنگ بزن. مسول مجوز رفته بود مرخصی (دور از جون مشکلات ایران)، ظاهرا کانادا برای اینک مجوز رای گيری بدهد کمی خاک ایران لازم دارد که آن هم فقط در اتاوا يافت می شود. بنده هنوز نفهميدم که این اسرايیلی ها برای هر انتخابات در و پيتی شان چه جوری صندوق می آورند در دانشگاه! من که قصد دارم این قضيه را دنبال کنم چون حوصله ندارم که این مامور های کانادايی هم ادای کارمندهای دولتی ایران را در بياورند. اما وسط این همه دعوا ظاهرا سفير بدبخت جمهوری اسلامی در کانادا بسيار راست گو هست و ایراد کمبود صندوق از جانب کانادايی هاست. بنده که شخصا بايد به اتاوا بروم و به "پاسداره" رای ندهم، خلاصه وعده ما این جمعه اتاوا. اگر مايل هستيد به کاروان ما که به این مردک متحجر رای نمی دهيم بپيونديد به من ایميل بزنيد. البته دروغ چرا هنوز صندوق ها و اوراق رای گيری به دست سفارت خانه نرسيده و اصلا ممکن است کل ماجرا منتفی باشد که در این صورت بنده دارم می روم ديترويت رای به احمدی نژاد ندهم