سکوت به ضرر جهانبگلو است، حتی اگر مادرش خلاف آن را بگوید...از هودر

نگران رامين هستم. اگر می خواستند گوش مالی اش بدهند که " هری! زيادی دور گرفتی ای، جمع اش کن و بزن بيرون از ایران" که يکی دو روز می گرفتندش و بعد هم آزادش می کردند. اصلا معلوم نيست کدام نهاد دستگيرش کرده است. اگر دست اطلاعات باشد که خوب لااقل می شود خدا را شکر کرد که کتکش نمی زنند و شکنجه هم در کار نيست. اگر قضاييه باشد که خدا به او رحم کند. خانواده و اطرافيان را هم که گويا ناجور ترسانده اند. خبرنگاران که زنگ می زنند خانه رامين جوابی نمی گيرند. دوستان هم که زنگ زده اند احوال رامين را جويا شوند جوابشان سکوت بوده و بس. اصلا هيچکس مسؤليت قضييه را هم به عهده نمی گيرد. رسانه های رسمی هم دچار مشکل شده اند، چراکه خبر از هيچ منبع رسمی مخابره نشده که بتوانند به اصطلاح خودمان شلوغش کنند. باز دم بی بی سی و همه کسانی که پشت این خبر بوده اند گرم که با وجود این همه مشکلات خبر را مخابره کرده اند.
کاش کسانی که دست رسی به آذين همسر رامين و خجسته خانم مادر رامين دارند به ایشان بگويند که اصلا سکوت جايز نيست. این پدر سوخته ها هرکه را که می گيرند، اطرافيانشان را به سکوت دعوت می کنند و از آنها مي خواهند که به کسی اطلاعات ندهند. ولی نبايد ترسيد و بايد اساسی شلوغ کرد. اگر بشود فهميد که رامين دست اطلاعات است يا قضاييه هم خوب می شود. این که کجا گرفته اند اش هم مهم است. يعنی در فرودگاه گرفته اند اش يا که فرستاده اند عقبش.
جدا از همه این حرف ها اصلا من نمی فهمم که چرا رامين را گرفته اند. امروز با دوستی اندر خارجه کلی در سر کله سناريو های مختلف زديم و به هيچ نتيجه ای نرسيدم. يکی می گويد که ديگر کارش تمام شده است. رامين را می خواستند که در مقابل روشنفکران دينی و اصلاح طلب ها بياستد و از سکولاريزم دم بزند. حالا که روشنفکری دينی و اصلاحات را به خيال شان به چاه فاضلاب سپرده اند، سکولار ها را هم می فرسنتد ته همان چاه و سيفون را هم می کشند. يکی می گويد به خاطر روابط سياسی اش است و مي خواهند به اين ترتيب به افراد ديگری فشار بياورند. يکی ديگر می گويد، اصلاً اینها به کسی که هی کنفرانس خارجی می رود مشکوک اند و آخر سر در و تخته را به هم می چسبانند که از آن برای طرف اتهام بتراشند.
خدا می داند.
داور نبوی در شوی استند آپ کمدی اش می گفت: "دمار از روزگار مغز های کشور در می آورند و هزار بلا به سرشان می آورند بعد که فرار کردند آمدند خارج از ایران می روند دنبالشان که مغز های عزيز شما چرا فرار کرديد؟" يکی نيست بگويند که آخر خودتان هستيد که فراری می دهيد. این بنده خدا هم هميشه می خواست برود ایران زندگی کند و کار کند. این را هم این طور جان به لب می کنند.