دريغ
از سپنتا در ايران
مادر مادر مادر
چه آرزوهایی برای فرزند من در سر می پرورانی ؟
برای فرزند یگانه فرزند خویش ، اما چه سود ؟
نطفه ی من با مردی است که روزِ بعد از آن شب محجوب
از کنار من گریخت
و من همچنان که می گریخت ، تازه می فهمیدم
تعبیر خوابم را
آه مادر مادر مادر
کاش همزاد دیگری داشتم که او
آرزوهایت را تعبیر می کرد
***********************************
شبانه
از سپنتا در ايران

خدایا مرا ببخش
اگر ماهی قلبم بر خلاف جریان رود توست
مرا ببخش ، اگر شادابم و جسور
اگر بی عقلم و عاشق
خدایا مرا ببخش
اگر بر خلاف طبیعت تو آفریده شده ام
اگر ذره ذره ی وجودم را از عشق آفریده اند
اگر عشقم گناهی نابخشودنیست
و اگر گناهم را دوست می دارم
خدایا مرا ببخش
مرا ببخش اگر هیچ گاه فراموشت نکرده ام
مرا ببخش اگر شاخه های تاریک ، و علف های هرز را کنار زده ام
و به روشنایی ، و به نور رسیده ام
مرا ببخش اگر باران را با دست های پست خود آلوده ساخته ام
مرا ببخش اگر بر زمینت پای می گذارم
و اگر به شوق دیدن تو در آسمانت ، پرواز می کنم
مرا ببخش اگر با چشمان خود خورشید رادر انبانه ی سینه ام انباشته می کنم
مرا ببخش اگر مترسک باغچه ی قلبم
ایمانم را پرواز داده است
و اگر تو رادر میان خوشه های قلبم پنهان ساخته ام
مرا ببخش اگر فراموش کرده ام نام تو راو اگر با طنین لب های اوبه نام های تو می رسم
خدایا مرا ببخش اگر اینگونه ام
خدایا مرا ببخش