اين تيمسار محمد باقر ذوالقدر است. او يک ايرانی است. او تفنگدار است و نقاشی بلد نيست. او با اسامه بن لادن دوست است. سردار ذوالقدر با اسمامه و الظواهری باهم در سودان تفنگ بازی می کردند. سردار ذوالقدر در سودان ياد گرفت که: «فرهنگ، سياست، انديشه و ديانت از هم جدا نيست و بسيجي نمي تواند نسبت سياسي كشور و مسائلي كه به امنيت و منافع ملي ايران مربوط است بي تفاوت باشد.» برای همين سردار ذوالقدر دوستان عزيزش را که مشغول کشت و کشتار در دنيا هستند در ايران پنهان کرده است. سردار ذوالقدر معنی منافع ملی را نمی فهمد. برای همين به روی کار آمدن پرزيدنت احمدی نژاد هم کمک کرده است. بهنام سردار ذوالقدر را نمی شناسد. او از پای تلفن داد می زند که «اينها اين همه آدم می کشند که به بهشت بروند؟ می خواهم به بهشت نروند مادر...ها!!» اميد هم سردار ذوالقدر را نمی شناسد. او فکر می کند امنيت کشورش با حمله به عراق و بر اندازی صدام تامين شده است. اميد امروز کشورش امنيت ندارد. عراق هم امنيت ندارد. ايران هم....
اين تيمسار محمد باقر ذوالقدر است. او يک ايرانی است. او تفنگدار است و نقاشی بلد نيست. او با اسامه بن لادن دوست است. سردار ذوالقدر با اسمامه و الظواهری باهم در سودان تفنگ بازی می کردند. سردار ذوالقدر در سودان ياد گرفت که: «فرهنگ، سياست، انديشه و ديانت از هم جدا نيست و بسيجي نمي تواند نسبت سياسي كشور و مسائلي كه به امنيت و منافع ملي ايران مربوط است بي تفاوت باشد.» برای همين سردار ذوالقدر دوستان عزيزش را که مشغول کشت و کشتار در دنيا هستند در ايران پنهان کرده است. سردار ذوالقدر معنی منافع ملی را نمی فهمد. برای همين به روی کار آمدن پرزيدنت احمدی نژاد هم کمک کرده است. بهنام سردار ذوالقدر را نمی شناسد. او از پای تلفن داد می زند که «اينها اين همه آدم می کشند که به بهشت بروند؟ می خواهم به بهشت نروند مادر...ها!!» اميد هم سردار ذوالقدر را نمی شناسد. او فکر می کند امنيت کشورش با حمله به عراق و بر اندازی صدام تامين شده است. اميد امروز کشورش امنيت ندارد. عراق هم امنيت ندارد. ايران هم....