کاسه داغ تر از آشيسم يا صهيونيسم
اين مساله صهيون گرايی در آمريکای شمالی تازگی ها خيلی من را آزار می دهد. يک درس ارتباط جمعی داشتم که ورقه آخر ترمم را در همين باب نوشتم. چند وقت پيش هم اين مساله نمايشگاه عکاسی زهرا کاظمی در شهر مونتريال بد جور لجم را در آورد ولی وقت نکردم در موردش بنويسم. کليت ماجرا از اين قرار هست که صهيون گرا های آمريکای شمالی کاسه های داغ تر از آش هستند و پوز تمام صهيونيست های اسرائيلی را می زنند.حدود يک ماه پيش به دنبال اعتراض گروهی، تعدادی از عکس های زهرا کاظمی که در کتابخانه اي در شهر مونتريال به نمايش گذاشته شده بود به دليل ضد-سامی بودن برداشته و نمايش دوباره آنها در نمايشگاه قدغن شد. مسؤلين کتابخانه توضيح دادند که حوصله دردسر ندارند و عکس ها چون نماد انتفاضه ومبارزه فلسطينی ها هستند برای مسؤلين بسيار مشکل آفرين بوده و برساکنين يهودی اين منطقه سخت گران آمده اند. البته شهردار گرامی شهر مونتريال هم که از آن يهودی گراهای ناب هست در اين مساله به طور مستقيم دخالت داشت. استفان هاشمی پسر زهرا کاظمی هم بعد از این مساله به نشان اعتراض کل نمايشگاه عکاسی را منحل کرد. توجه داشته باشيد که که در ليبرال دموکراسی کانادایی شما آزادی بيان داريد تا زمانی که خدای ناکرده ذره اي به اسرائيل گير بدهيد. اگر ذره اي به صهيون گرایی گير بدهيد نه تنها خدا دمار از روزگارتان در می آورد و در آتش دوزخ خواهید سوخت٬ بلکه يک میليون برچسب ضد-سامی از انواع و اقسام آن می خوريد٬ هزار جور فحش و فضيحت هم رویش و تازه ممکن است تروريست هم بشويد. پارسال هم نيک آهنگ کوثر در کتابخانه اصلی دانشگاه تورونتو نمايشگاه داشت که او را مجبور کردند کاريکاتور شارون را بر دارد. هنوز هم که هنوز است من که برای رزرو قسمت نمايشگاه کتابخانه می روم بايد قول بدهم که يک وقت خدای ناکرده کسی خیال به اسراّئيل پايين تر از گل گفتن را نکند. آخرین بار عصبانی شدم و با خانم مسؤل کلی دعوايم شد. خلاصه به مقام های بالاتر شکايت کردم که ما اينجا آزادی بيان نداريم، آنها هم مودبانه گفتند اين مسائل حساسيت بر انگيز است و بايد مواظب باشم زياد ضد-سامی نشوم. نتيجه اين شد که نمايشگاه نادر داوودی به طور مرموزی از طبقه اصلی به طبقه پايينی منتقل شد و با اينکه از ما کلی معذرت خواستند من هنوز معتقدم که کاسه ای زير نيم کاسه بوده.
خدا بيامزد اين ادوارد سعيد را که او هم از اين صهيون گرايی افراطی آمريکايی ها شاکی بود. در پاراگراف دو-تا-پنج مقاله صهيونيسم آمريکايی به همين کاسه داغ تر از آش بودن صهيون گرا های امريکايی اشاره می کند. و اينکه چگونه يک روزنامه راست گرای اسرائيلی مصاحبه ادوارد سعيد را بدون هيچ سانسوری چاپ می کند در حالی که چاپ همان مصاحبه در رسانه های آمريکايی غير ممکن است. نکته مهم ديگری که سعيد به آن اشاره ميکند بی اطلاعي صهيون گرا های آمريکای از واقعيت های خاورميانه است و اينکه اگر اين مصاحبه سعيد با يک روزنامه يهودی آمريکای بود سوؤالات بسيار احمقابه و توهين آميز می بود. سوالاتی چون
چرا شما اسراييل را به رسميت نمی شناسيد؟
شما چرا از حاميان تروريسم هستيد؟
ارتباط شما با تروريست ها چيست؟
چرا حاج امين نازی است؟
باور کنيد سوالاتی از اين قبيل را شبکه های راست گرای آمريکايی بارها از منتقدين سياست های اسرائيل می پرسند. همانطور که سعيد می گويد برای يک صهيون گرای آمريکایی فلسطين يک وجود ناوجود است، در حالی که يک صهیونیست ساکن اسرائيل کاملا وجود مردم فلسطينی را پذیرفته است. بارها از تلوزيون محلی مان شنيده ام که مردم زنگ می زنند و می گويند
کدام فلسطين؟
«اين فلسطينی ها هستند که زمين های مقدس مارا اشغال کرده اند، اسراييل متعلق به قوم بنی اسرائيل است و در رگهايش خون بنی اسرائيل جريان دارد
اين گفتمان فانتسی بسياری از یهودی های کاناداست که من با آنها هر روز طرف هستم، با آنها همسايه بوده ام، هم مدرسه اي، و هم دانشگاهی. کمی سخت است با اين بی منطقی طرف شدن، مگر آنکه با بی منطقی به آنها بگويم که گويا شما مفهوم صهيونيسم را نمی فهميد. برای صهيونيسم شما بايد به طور فيزيکی تشريف تان را از کانادا ببريد و به قوم مقدس تان در اسرائيل بپيونديد. دوست بسيار عزيزم ريچال که خود يک يهودی ضد صهيونيسم بود دقيقا همين کار را کرد. يعنی از دست صهيون گرا های آمريکای شمالی و اين فانتسی خیالی بی منطقشان فرار کرد و به اسرائيل پناه برد تا که به راحتی بتواند سياست های اسرايئل را نقد کند. هرزگاهی که مقالاتش را برايم می فرستد از شدت آزادی بيان در اسرائيل شاخ در می آورم.