به مناسب اينکه مجتبی عزيز (کاشف فروتن و بيچاره از همه جا بی خبر لزبين های مشهدی فرزند دار) از کمد بيرون آمده و اعلام عمومی کرد که در حقيقت کله ماهی خوری بد تر از خود بنده است، اين پست را به ايشان و تمام کيلگ های مقيم غربت و لزبين های شکمو در اقصی نقاط اين کره خاکی تقديم می کنم.
سير رکن اصلی تمام غذاهای شمالی و مخصوصاً گيلانی هميشه در ديکتاتوری زبان فارسی مورد اهانت قرار گرفته است و شاعران و بزرگان فارسی زبان که جميعاً نادان بوده اند مدام از اين سبزی بهشتی برای استفاده از صنايع کنايه و طعنه در نثر و نظم استفاده کرده اند.
به عنوان مثال خاقانی سخيف العقل که احتمالاً احساس و ادراک بويايی و ذائقوی اش ميان ترش و شيرن هم گيج می زده، مدام سير بيچاره را با مشک مقايسه می کند. خاقانی می گويد:
بچنين جهل علم دين بشناس
که شناسند نافه مشک بسير*
یا
بنده با افکندگي مشاطه جاه شه است
سير با آن گندگي هم ناقد مشک ختاست
اولاً که دانشمند خردمند، کونِ آهوی چينی را چه به سبزی خوش طعم! مگر اينکه جناب خاقانی حِيضِ آهوی ختن را چشيده باشند وُ "وَباسیرِ" آهو از سير خوش طعم تر بوده باشد که ايشان حق داشته باشند اينچنين بی انصافانه سير را خرد کنند.
از آن ور هم ناصر خسرو می گويد:
اين جهان را فريب بسيار است
بفروشد به نرخ سوسن سير.
خوب حالا شما مشاهده کنيد، اين تازه سفر کرده بوده و لابد در مازندران يک ميرزا قاسمی نوش جان کرده بوده است و باز هم اينچنين نامردی اي در حق سير می کند. خوب اين رفتار اگر سياسی نيست، چيست؟ خود سير از خانواده سوسن است. اگر سير را بگذاريد گل دهد، گل بنفشی دارد بسيار زيباتر و خوشبو تر از سوسن.
نمی دانم همه شعرا و ادبای فارسی زبان در طول تاريخ به واسطه تنگ آمدن قافيه چرند می گفته اند، يا که اين مختص دوران فعلی است. اوراق ادبيات فارسی جز ظلم در حق سير هيچ نکرده است:
مدعي بسيار داري اندرين صنعت و ليک
زيرکان دانند سير از سوسن و خار از سمن(-سنایی)
هست مهر زمانه با کينه حالا من باز نمی فهمم چه باکی است که وسط لوزينه آدم سير پيدا کند؟ انسان بايد مفتخر باشه که شيرينی با طعم سير بخورد. در همين سانفرانسيسکو يک رستوران است که کلی بايد پول بدهيد که بستنی با طعم سير بخوريد. انسان واقعاً متاسف می شود از اين همه بيداد.... مواد لازم: برگ سير تازه چيست؟ برگ سير تازه برگ گياه سير است که بعد از اينکه غده سير را در خاک می کارند، می رويد. در شمال ايران هر بازاری که برويد در بهار و تابستان برگ سير تازه را می فروشند. در کشور های غربی هم مغازه های چينی و کره ی و کلاً آسيایِ شرقی معمولاً برگ سير تازه را می فروشند پس احتمالاً در کشور های آسيايی بايد پيدا شود. اما در نبود همه اين امکانات و اگر در شهر شهيد پرورد وينی پگ در استان مانيتوبا يا که در بويزی آيداهو زندگی می کنيد، به راحتی می توانيد در گلدان سير بکاريد و برگ تازه سير کشت کنيد. هم می توانيد غده سير را درسته بکاريد و هم می توانيد پر های سير را از غده با پوست و ريشه (قسمت سخت ماتحتی) جدا کنيد و بکاريد. برای اينکار گلدان نسبتاً عميقی می خواهيد (سير ناجور ريشه می دهد) و بايد سير را طوری بکاريد که نوک اش يک سانتدی متری زير خاک باشد. بعد مدام آب دهيد و سر يک هفته برگ سير ها در آمده و سر ده روز آماده بهره برداری است. برای کسانی که نمی دانند، اگر پر های سير را بگذارید به رشدشان ادامه دهند، گل بنفش رنگِ گردِ نازی خواهند داد و اين گل دانه خواهد شد و دانه ها قابل کاشت اند و برای هر يک دانه که برويد، ريشه گياه يک پَر سير خواهد داد. اين سير های کوچولو(سيرچه به سان پيازچه) همان "سير تازه" است که در گيلان و مازندران مردم تازه تازه می خورند. اين سيرچه ها را اگر بکاريد سال بعد اش، سير کامل يا غده سير خواهيد کشت. يعنی از مرحله دانه تا غده سير دو سال طول می کشد. دستور: *شعر ها را از دهخدا دزديدم
سيردارد ميان لوزينه (سنايي)
به هر حال اين يک مقدمه بود تا بگويم که با سير مهربان باشيم. برای ساختارشکنی و معرفی چهره مثبتی از سير غذای امروز ما سير قليه است. قليه به معنی واقعی کلمه می شود خورشتی گوشتی اما این غذا را می شود هم با مرغ ، مرغ آبی ،انواع و اقسام ماکيان پخت و هم با گوشت.
گوشت، مرغ، مرغابی، يا هرچی عشقتان می کشيد از اين مزرخرفات گياه خواران مثل توفو به ميزان لازم (برای هر يک نفر آدمِ بُخُور چهارصد گرم)
لپه (برای هر آدمِ بُخُور دو قاشق چای خوری)
سير (هرچقدر که عشقتان می کشد)
پياز متوسط (برای هر هشصد گرم گوشت يک عدد)
برگ سير تازه (برای هر آدمِ بُخور ده برگ)
تخم مرغ (برای هر هشصد گرم مرغ يک عدد)
زردچوپه (شیرین یک قاشق روی شاخشه)
نمک و فلفل
پياز را خلال کنيد هرچه نازک تر بهتر و با زردچوپه و نمک و فلل تفت بدهيد به حدی که کمی کمتر از پياز داغ فارس ها سرخ شود و رنگش شفاف باشد و نه مثل پياز داغ طلايی. برگ سير های تازه و لابد شسته را درشت درشت خورد کنيد به طوری که حدود يک سانتی متر باشد طول شان. سير ها را خورد کنيد و نصف برگ سير ها و همه سير ها را با پياز تفت دهيد به مدت دو سه دقيقه و بعد مرغ يا گوشت را اضافه کنيد و ما پياز و سير و برگ سير تفت دهيد. اگر گوشت استفاده کره ايد که آب بندش کنيد تا بپزد و لپه را هم جدا بپزید و در نيم ساعت قبل از اينکه گوشت کامل بپزد به آن اضافه کنيد که جا بيافتند. اگر مرغ استفاده کرده ايد اما، تنها برای هر چهارصد گرم مرغ نصف استکان آب اضافه کنيد که مرغ خودش آب می دهد و اصولاً مرغی که با آب زياد بپزد بدمزه می شود. درست مثل گوشت، لپه قبلاً پخته شده را در نيم ساعت آخر پخت اضافه کنيد که جا بيافتند. در نيم ساعت آخر پخت تخم مرغ ها را هم می توانيد جدا بزنيد به به خورشت اضافه کنيد تا با آب بپزد. اما اگر مثل من خيال داريد قبل از شصت سالگی به مرگ طبيعی بميريد، به ميزان کَرَم تان در ماهيتابه کره داغ کنيد و در آن کمی سير له شده و نمک بريزيد و تخم مرغ ها را با کره بزنيد و سرخ کنيد و بعد اين معجون را به خورشت اضافه کنيد. من دوست دارم که قليه سير، برگ سير تازه هم داشته باشد و نصف برگ سير ها را در پانزده دقيقه آخر پخت اضافه می کنم که رنگ سبزشان از بين نرود و خوش مزه تر هم می شود. خورشت وقتی جا افتاد با کته سفيد نوش جان کنيد.
---------------------