تمام دو هفته گذشته را در کتابخانه شخصی دکتر محمد توکلی در حال تحقيق روی مساله نکاح دائم و ازدواج موقت يا متعه يا صيغه بودم. فعلاً دارم روی احکام فقهی قضيه کار می کنم و از زمان جامع عباسی شيخ بهايی تا رساله توضيح المسائل امام راحل مان و هرچه که آن وسط ها گير آوردم را خوردم.
شايد يک وبلاگ صيغه لوژی راه بياندازم و تحقيقات ام را به شکل عمومی انجام دهم. هنوز دارم روی این کار فکر می کنم. هدفم این است که مساله احکام نکاح و متعه را در اسلام شيعه دوازده امامی که در رساله های علميه به فارسی نوشته شده است در کنار
فکر می کنم بهترين منبع برای دريافتن حال و روز جامعه مسلمين در برخوردشان با مساله متعه و نکاح و جنسی بودن زنان لااقل در دوران مدرن این مجلات مذهبی و نشريات دينی ای است که در صد و اندی سال گذشته در ایران چاپ می شده اند و برای اینکه يک ليست کامل از آنها را ببينيد به این وب سايت مراجعه کنيد. خوشبختانه دکتر توکلی مقادير قابل توجه ای از این نشريات را در کتابخانه شخصی اش دارد و من بسيار زياد از این لحاظ خوشبختم.
اما از صيغه لوژی که بگذريم ديروز با دوستم م که در مجله پرچم اسلام به دنبال مدارک و اسناد در برخورد با بهائيان می گشت در مورد نفوذ علما در دربار و خايه مالی بيش از حد محمد رضا شاه نسبت به ایشان صحبت می کرديم. به من خبری را نشان داد که در آن عده ای از مجتهدين و آخوند ها جلوی اولين گردهمايی زنان خوش لباس ایرانی (به سان همان ميس يونيورس خودمان و این واژه ميس يونيورس در مقاله مکتوب بود) را به کمک رئيس شهربانی طهران به لطف شاه گرفته بودند و زير سايه اسلام توانسته بودند جلسه را بهم بزنند. به همين دليل پاراگرافی از خايه مالی هم نثار والاحضرت شاهنشاه کرده بودند که با تدبيرشان جلوی این فساد را که خطری است از جانب غرب گرفته بودند.
در وسط تحقيقات ام افکار خاله زنکی ام هم مرا ول کن نبود و مدام پيش خودم فکر می کردم کاش این دوستان چپی ام (عيال ام هم در ميان شان) فقط يک صفحه از این نشريات را در کنار مارکس و لنين و فرخ نگهدار می خواندند تا ببينند که خمينی که معتقدند انقلاب را از آنها ربود از زير بته بيرون نيامده بود. من اولين کسی نيستم که این حرف را می زنم در مورد قدرت نفوذ علما در ميان اذهان عمومی می گويم و هزاران هزار دانشمند در این باره قبلاً نوشته اند و خواهند نوشت اما کو گوش شنوا.
این وسط هم البته قر قر های فرح خانم از همه بيشتر حال ام را می گرفت که با آن صدای جيغ جيغو اش مدام می گفت این مزخرفات ديگر چيست برای چی روی اینها تحقيقات می کنی اینها را بايد کلاً بريزيم دور! هرچه هم من به او توضيح می دادم که فرح خانم در پاچه مان هست بايد بشناسيم اش و تاريخ نگاری اش کنيم در کت اش نمی رفت.
عيال هم که خدا عمرش دهد داشت به من کمک می کرد و قر می زد و فحش می داد و بعد می گفت: "انقلاب که بشود (این يک شوخی است البته) همچين بروم در کنار حرم امام رضا کازينو بزنم و جک پات بسازم و انتقامم را از اینها بگيرم..."
من هم به شوخی جوابش می دادم که " کور خوندی با این سرعت سکولاريزم در جمهوری اسلامی قبل از اینکه تو انقلاب کنی همچين خود واعظ طبسی برايت يک کازينوی پنج ستاره کنار حرم و وقف امام رضا بسازد که مردم اصلاً انقلاب تو را هم به تخمشان نگيرند."
در این ميان البته از خواندن آثار امام راحل مان از همه بيشتر لذت برم و با خودم انديشيدم که تنها يک احمق فرصت طلب که در عمرش هيچ درباره تاريخ ایران نخوانده است می تواند کله امام را کاغذ ديواری کند و او را "پست کلنيال ترين" بخواند. خدا را چه ديدی...بلکه احمق های اينچنينی ای هم لازمه تاريخی به گند کشيدن تاريخ انقلاب اسلامی مان و عوض کردن معنی اش هستند. به هر حال دنيای مجازی هم شعبان بی مخ می طلبد.
به نظر من هيچ نشانه ای تا به حال کاريزمای خمينی را آنقدر به گند نکشيده بود که کاغذ ديواری مضحک حسين آن را به گند کشيد.
سال های پيش يک مطلب در مورد الّله ميان پرچم جمهوری اسلامی ایران نوشته بودم و امين آقا عنکبوت باهوش برايم پيغام گذاشته بود که وقتی ملتی کلمه الّله را پيراهن عثمان می کنند که ديگر آن ملت مسلمان نيستند و آن الّله شان هم همان الّله سابق نيست.
پست کلونيال و غير پست کلونيال این يکی به نفع ما وهمه باهم برای پايداری نظام مقدس جمهوری اسلامی ددددددددددست ....ها بيا جلو....دست دست دست...شيره گيله زن!