حضرتِ ايدئولوگ عليشاهِ مغرب کوب

خيلی جالب است به خدا...وقتی پاسخ حسين به سئوال هايم آمد به عيال گفتم وقتی حسين می گويد که با سفارت ایران در پاريس مذاکره نکرده است من از او قبول می کنم چرا که اگر قرار باشد بنا را بر دروغگويی افراد بگذاريم اصلاً نمی شود زندگی کرد. يک ساعت نگذشته بود که ديدم حسين به جوابيه خودش به من لينک داده و زيرش نوشته است من به شکل مستقيم يا غير مستقيم از راهی که
همان موسسه که امروز درب آن پلمب شده است نان می خورم...خوب این ديگر در حد شايعه هم نيست. بنده هرگز يک قرون پول از هيچ موسسه که در داخل ایران کار فعاليت حقوق زنان می کند نگرفته ام. با کمال افتخار برای راهی و خيلی از موسسه های ديگر کار داوطلبانه کرده ام و می کنم و هميشه خواهم کرد اما پول نگرفته ام.
واقعاً حسين وقاحت را به حدی رسانده که آدم اصلاً نمی داند چه بگويد. در مورد مساله اسراييل و فلسطين هم من خودم به شخصه به او ایراد گرفتم که اگر خيلی منتقد پست کلنيال است چطور از مهمترين و معاصر ترين استعمار جهان ديدن کرده ای و از وضعيت فلسطينيان چيزی ننوشته ای؟ من هرگز از او سئوال نکردم که چرا به مناطق اشغالی نرفته است. او هم پاسخ داد که به دليل اینکه نمی خواسته کسانی را که خرج سفرش را داده اند ناراحت کند و به دليل اینکه می دانسته با ناراحت کردن ایشان ممکن است نتواند برای بار دوم به اسراييل سفر کند این کار را نکرده و بايد این را به خوانندگانش توضيح دهد اما خوب هرگز این کار را نکرد تا همين امروز.
به هر حال در همان اورشليم هم که از آن ديدن کردی به اندازه کافی فلسطينی وجود داشت که تو يک کلام در مورد آنها بنويسی. نرفتنت به مناطق اشغالی دليل کافی برای این ننوشتنت نبود.
من به عنوان يک زن که شهادت ام نصف تو حساب می شود شهادت می دهم که تو دروغ می گويی. در این چهار کلام که درباره من و در پاسخ به من نوشتی که شفافيت نداشتی. گمان می کنم که آن صحبت مان آن روز ضبط شده است . اگر يادت بيايد من آن روز داشتم تو را مصاحبه می کردم. بايد بروم فايل را پيدا کنم و ببينم چيزی در آن پيدا می کنم که به خودت ثابت کنم که چه گفتی!!
خلاصه برای حسن ختام که هم که شده الان برايت فالی از ديوان حضرتِ ايدئولوگ عليشاهِ مغرب کوب گرفتم که در آمد:

مو بازرگانِ افکارِ بُلندُم

که از انواعِ دانش بهره مندُم

تو شيطان باش، امّا مُشتري باش

بخر، امّا مپرس از مو که چندُم !