مدتی است که هی ايميل می گيرم که آدرس حسين درخشان را از ميان وبلاگ هايی که می خوانی بردار. به تمام این ایميل ها من يک پاسخ می دهم: مگر بنده محرمعلی خان سانسورچی هستم که نوشته های مردم را از هر طيفی و شکلی، حتی نوشته خشونت آميز بايکوت کنم؟
وقتی حسين آمده بود در تورونتو صحبت کند در ایميل ليستی که من تبليغات صحبت حسين را کردم و ایميل های شخصی ام خيلی ها به سخنرانی اش اعتراض کردند و خواستند که کنسل شود. اما من هرگز موافق خفه کردن و بايکوت کردن حسين درخشان و يا حتی ورژن بسيار وابسته به قدرت اش شريعتمداری نبودم و نيستم.
خفه کردن آدم ها و بايکوت کردنشان و نسبت دادنشان به ساواک و جمهوری اسلامی هيچ چيز را پيش نمی برد. به چالش کشيدنشان اما می تواند باعث ديالوگ بيشتر شود. من هميشه گفته ام که از اینکه حسين قصد دارد با ديدگاه های پسا استعماری و در برابر خطر استعمار جديد مسائل ایران را بسنجد خوشحال ام. اما حسين این کار را نمی کند. حسين در کشور های اروپايی نشسته و به فعالان زنان، کارگران، و دانشجویان را در ناف ایران حمله می کند.
در ميان چپ های اروپا و آمريکا يک سنتی هست که مثلاً در مقابل سياست های نژادپرستانه و استعماری آمريکا و انگليس می آيند در سخنرانی های ضد جنگ يک بابايی که مثلاً اسلام گرای افراطی هست را می آورند که پای بلندگو الّله و اکبر بگويد. اگر به سخنرانی های ضد جنگ رفته باشيد احتمالاً بار ها و بار ها حزب های سوسياليست و کمونيست را می بينيد که دارند در حمايت مسلمانان الّله و اکبر می گويند. خوب این کار این دوستان مصرف داخلی در داخل خود اروپا و آمريکا دارد. بنده هم ممکن است آن وسط فرياد الّله و اکبر سر دهم که به جورج بوش دهن کجی ای کرده باشم.
اما سئوال من از حسين این است: حمله او به فعالين حقوق زنان و کارگران کجا و چطور مصرف دارد؟ در ناف پاريس مخالف آسيه امينی و اسانلو نوشتن به نفع کيست؟ مصرف در داخل اروپا دارد و با خراب کردن این آدم ها حسين می خواهد به غربی ها نشان دهد که ايادی امپرياليسم همه جا هستند؟ این را می خواهد با خراب کردن این آدم ها به مردم در داخل ایران نشان دهد؟ حالا گيرم که همه اینها را گرفتند و بردند به سزای اعمالشان که قطعاً در منظر حسين حق شان هم هست رساندند! با این هزينه سنگينی که این آدم ها برای فعاليت شان می پردازند (يک نيم نگاه به زندگی اسانلو کافی است) و تازه با تمام حمايت مستقيم و غير مستقيم بزرگ ترين قدرت جهانی و ايادی اش باز هم ساليان طولانی را در گوشه زندان می پوسند کدام ديوانه ای حاضر می شود در ایران کار فعاليت اجتماعی و يا سياسی بکند؟
حالا گيرم تمام اینها "واقعاً" ایادی امپرياليسم هم بودند و به سزای اعمالشان هم رسيدند، آن وقت ما يک سنت فعاليت اجتماعی وابسته به امپرياليسم داريم که این وابستگی جبر تاريخ است و برای همين با توجه به هزينه های سنگين و جبر تاريخی زاده شدن در ایران نفت خیز همه بنشينند در خانه هايشن ماهواره تماشا کنند که وصف العشق نصف العشق؟ مگر نه اینکه این همان چيزی است که هم خود امپرياليسم می خواهد و هم ايادی اش؟ آقای سريع القلم که يادت بود چه می گفت؟ می گفت اصلاً چه لزومی دارد که مردم فعاليت کنند. مگر در غرب چند درصد مردم فعاليت اجتماعی و سياسی می کنند؟ می روند سر کارشان کار می کنند و می آيند خانه تلوزيون تماشا می کنند و می خوابند. مگر نه اینکه این همين چيزی است که بازار آزاد می خواهد و ايادی امپرياليسم و خود جناب آقای مرتضوی. همه اینها مردم را برده می خواهند. حالا تو خودت پيدا کن پرتغال فروش را.
کاری که حسين می کند با خراب کردن این آدم ها يک مصرف کاملاً مشخص داخلی دارد و به نظر من مصرف قابل توجه ای در روشن کردن مساله جهانی شدن و ايادی هميشه حاضر امپرياليسم در داخل اورپا و آمريکا ندارد. حسين بسيار آدم های کله گنده ای را می شناسد که در همين اروپا و آمريکا منافع استعمار جديد را تامين می کنند. ایرانيانی که از جانب آقای هاشمی رفسنجانی در کاخ سفيد مذاکره می کنند که بازار آزاد را هرچه زودتر به ایران صادر کنند. آقايان و اساتيد دانشگاهی که صبح تا شب در این کنفرانس های کانسروتيوها و موسسات تحقيقات جنگی شان در حال دادن مشاوره اند که چطور و با چه استراتژی های ايادی اپرياليسم به طور مستقيم و غير مستقيم به ایران صادر شوند. حسين خيلی از این آدم ها را از نزديک می شناسد با آنها در سر يک ميز سخنرانی کرده است. آقايانی که حتی آوردن اسمشان می تواند باعث درد سر حقوقی حسين و يا حتی من شود.
اگر حسين هدف اش به عنوان يک جان بر کف مبارزه با ايادی استعمار جديد بود با این کله گنده ها طرف می شد. می رفت ته و توی روابط و ضوابط اینها را در می آورد. این که تو بيايی يک مشت فعال اجتماعی بی کس را در ایران بزنی نه تنها هنر نيست بلکه کاملاً در راستای اهداف آقای مرتضوی است. حالا تو به من بگو کار تو مورد مصرف کدام قدرت قرار می گيرد؟
حسين جان،
من هيچ مدرکی برای ارتباط مادی تو با جمهوری اسلامی نداشتم و ندارم و متنفر هستم از اینکه کسی را متهم به کاری کنم که نه تنها برايش مدارک کافی ندارم بلکه يافتن مدارک کافی هم برايش امکان ناپذير است. پاسخ دادن به سئوال های من هم بيشتر از هر کس به نفع خودت بود. از آن جو تاريخی قبل و بعد از انقلاب شريفه اسلامی هم متنفرم که هر کس با هرکس مخالف بود يا ساواکی بود يا اطلاعاتی. اما من دارم به تو اینجا نشان می دهم که چطور با حمله به آدم های شريفی (که مسلماً جدا از سيستم های سياست جغرافيايی حقوق بشر نيستند و تنها در آن سيستم است که می توانند کار کنند) داری خودت در راستای سياست های امپرياليسم در منطقه فعاليت می کنی. يعنی داری کوچکترين بارقه های فعاليت مدنی را به اتهام ارتباط با آمريکا و اوروپا خفه می کنی و سنت فعاليت اجتماعی را خدشه دار. با سرکوب ائدوئولوژيک این آدم ها تو کارت در راستای اهداف مرتضوی برای ایجاد يک محيط ترس و رعب اجتماعی که در آن هيچکس کاری جز خوردن و خوابيدن نکند می انجامد. وقتی هم ترس حاکم می شود برادر من مردم هزينه فعاليت سياسی و اجتماعی را نمی دهند. يک مقدار تئوری های جنبش های اجتماعی را در کنار تئوری های پسا استعماری بخوان.
پراگماتيسمی که تو در برخورد با این جنبش های زنان، کارگران و دانشجويان انتخاب کرده ای و در آن يقه ضعيفان را چسپيده ای ولی کاری به کار سيامک نمازی در آمريکا و مرتضوی در ایران و دار و دسته هاشان نداری پراگماتيسم بسيار به نفع شخص شخيص خودت است. يعنی داری کسانی که در خارج از ساختار قدرت هستند را می زنی که خود را به ساختار يکی از این قدرت های در معامله نزديک کنی و این کار بسيار کثيفی است.
در نهايت هم امروز چند ایميل گرفتم که من را از ليست دوستانت حذف کرده ای که خيلی بد شد چون من کلی از خوانندگان ام از طريق تو می آمدند و حالا برای نون و آب و نقد تو بايد دنبال سيستم های جديد تبليغاتی بگردم.
وقتی حسين آمده بود در تورونتو صحبت کند در ایميل ليستی که من تبليغات صحبت حسين را کردم و ایميل های شخصی ام خيلی ها به سخنرانی اش اعتراض کردند و خواستند که کنسل شود. اما من هرگز موافق خفه کردن و بايکوت کردن حسين درخشان و يا حتی ورژن بسيار وابسته به قدرت اش شريعتمداری نبودم و نيستم.
خفه کردن آدم ها و بايکوت کردنشان و نسبت دادنشان به ساواک و جمهوری اسلامی هيچ چيز را پيش نمی برد. به چالش کشيدنشان اما می تواند باعث ديالوگ بيشتر شود. من هميشه گفته ام که از اینکه حسين قصد دارد با ديدگاه های پسا استعماری و در برابر خطر استعمار جديد مسائل ایران را بسنجد خوشحال ام. اما حسين این کار را نمی کند. حسين در کشور های اروپايی نشسته و به فعالان زنان، کارگران، و دانشجویان را در ناف ایران حمله می کند.
در ميان چپ های اروپا و آمريکا يک سنتی هست که مثلاً در مقابل سياست های نژادپرستانه و استعماری آمريکا و انگليس می آيند در سخنرانی های ضد جنگ يک بابايی که مثلاً اسلام گرای افراطی هست را می آورند که پای بلندگو الّله و اکبر بگويد. اگر به سخنرانی های ضد جنگ رفته باشيد احتمالاً بار ها و بار ها حزب های سوسياليست و کمونيست را می بينيد که دارند در حمايت مسلمانان الّله و اکبر می گويند. خوب این کار این دوستان مصرف داخلی در داخل خود اروپا و آمريکا دارد. بنده هم ممکن است آن وسط فرياد الّله و اکبر سر دهم که به جورج بوش دهن کجی ای کرده باشم.
اما سئوال من از حسين این است: حمله او به فعالين حقوق زنان و کارگران کجا و چطور مصرف دارد؟ در ناف پاريس مخالف آسيه امينی و اسانلو نوشتن به نفع کيست؟ مصرف در داخل اروپا دارد و با خراب کردن این آدم ها حسين می خواهد به غربی ها نشان دهد که ايادی امپرياليسم همه جا هستند؟ این را می خواهد با خراب کردن این آدم ها به مردم در داخل ایران نشان دهد؟ حالا گيرم که همه اینها را گرفتند و بردند به سزای اعمالشان که قطعاً در منظر حسين حق شان هم هست رساندند! با این هزينه سنگينی که این آدم ها برای فعاليت شان می پردازند (يک نيم نگاه به زندگی اسانلو کافی است) و تازه با تمام حمايت مستقيم و غير مستقيم بزرگ ترين قدرت جهانی و ايادی اش باز هم ساليان طولانی را در گوشه زندان می پوسند کدام ديوانه ای حاضر می شود در ایران کار فعاليت اجتماعی و يا سياسی بکند؟
حالا گيرم تمام اینها "واقعاً" ایادی امپرياليسم هم بودند و به سزای اعمالشان هم رسيدند، آن وقت ما يک سنت فعاليت اجتماعی وابسته به امپرياليسم داريم که این وابستگی جبر تاريخ است و برای همين با توجه به هزينه های سنگين و جبر تاريخی زاده شدن در ایران نفت خیز همه بنشينند در خانه هايشن ماهواره تماشا کنند که وصف العشق نصف العشق؟ مگر نه اینکه این همان چيزی است که هم خود امپرياليسم می خواهد و هم ايادی اش؟ آقای سريع القلم که يادت بود چه می گفت؟ می گفت اصلاً چه لزومی دارد که مردم فعاليت کنند. مگر در غرب چند درصد مردم فعاليت اجتماعی و سياسی می کنند؟ می روند سر کارشان کار می کنند و می آيند خانه تلوزيون تماشا می کنند و می خوابند. مگر نه اینکه این همين چيزی است که بازار آزاد می خواهد و ايادی امپرياليسم و خود جناب آقای مرتضوی. همه اینها مردم را برده می خواهند. حالا تو خودت پيدا کن پرتغال فروش را.
کاری که حسين می کند با خراب کردن این آدم ها يک مصرف کاملاً مشخص داخلی دارد و به نظر من مصرف قابل توجه ای در روشن کردن مساله جهانی شدن و ايادی هميشه حاضر امپرياليسم در داخل اورپا و آمريکا ندارد. حسين بسيار آدم های کله گنده ای را می شناسد که در همين اروپا و آمريکا منافع استعمار جديد را تامين می کنند. ایرانيانی که از جانب آقای هاشمی رفسنجانی در کاخ سفيد مذاکره می کنند که بازار آزاد را هرچه زودتر به ایران صادر کنند. آقايان و اساتيد دانشگاهی که صبح تا شب در این کنفرانس های کانسروتيوها و موسسات تحقيقات جنگی شان در حال دادن مشاوره اند که چطور و با چه استراتژی های ايادی اپرياليسم به طور مستقيم و غير مستقيم به ایران صادر شوند. حسين خيلی از این آدم ها را از نزديک می شناسد با آنها در سر يک ميز سخنرانی کرده است. آقايانی که حتی آوردن اسمشان می تواند باعث درد سر حقوقی حسين و يا حتی من شود.
اگر حسين هدف اش به عنوان يک جان بر کف مبارزه با ايادی استعمار جديد بود با این کله گنده ها طرف می شد. می رفت ته و توی روابط و ضوابط اینها را در می آورد. این که تو بيايی يک مشت فعال اجتماعی بی کس را در ایران بزنی نه تنها هنر نيست بلکه کاملاً در راستای اهداف آقای مرتضوی است. حالا تو به من بگو کار تو مورد مصرف کدام قدرت قرار می گيرد؟
حسين جان،
من هيچ مدرکی برای ارتباط مادی تو با جمهوری اسلامی نداشتم و ندارم و متنفر هستم از اینکه کسی را متهم به کاری کنم که نه تنها برايش مدارک کافی ندارم بلکه يافتن مدارک کافی هم برايش امکان ناپذير است. پاسخ دادن به سئوال های من هم بيشتر از هر کس به نفع خودت بود. از آن جو تاريخی قبل و بعد از انقلاب شريفه اسلامی هم متنفرم که هر کس با هرکس مخالف بود يا ساواکی بود يا اطلاعاتی. اما من دارم به تو اینجا نشان می دهم که چطور با حمله به آدم های شريفی (که مسلماً جدا از سيستم های سياست جغرافيايی حقوق بشر نيستند و تنها در آن سيستم است که می توانند کار کنند) داری خودت در راستای سياست های امپرياليسم در منطقه فعاليت می کنی. يعنی داری کوچکترين بارقه های فعاليت مدنی را به اتهام ارتباط با آمريکا و اوروپا خفه می کنی و سنت فعاليت اجتماعی را خدشه دار. با سرکوب ائدوئولوژيک این آدم ها تو کارت در راستای اهداف مرتضوی برای ایجاد يک محيط ترس و رعب اجتماعی که در آن هيچکس کاری جز خوردن و خوابيدن نکند می انجامد. وقتی هم ترس حاکم می شود برادر من مردم هزينه فعاليت سياسی و اجتماعی را نمی دهند. يک مقدار تئوری های جنبش های اجتماعی را در کنار تئوری های پسا استعماری بخوان.
پراگماتيسمی که تو در برخورد با این جنبش های زنان، کارگران و دانشجويان انتخاب کرده ای و در آن يقه ضعيفان را چسپيده ای ولی کاری به کار سيامک نمازی در آمريکا و مرتضوی در ایران و دار و دسته هاشان نداری پراگماتيسم بسيار به نفع شخص شخيص خودت است. يعنی داری کسانی که در خارج از ساختار قدرت هستند را می زنی که خود را به ساختار يکی از این قدرت های در معامله نزديک کنی و این کار بسيار کثيفی است.
در نهايت هم امروز چند ایميل گرفتم که من را از ليست دوستانت حذف کرده ای که خيلی بد شد چون من کلی از خوانندگان ام از طريق تو می آمدند و حالا برای نون و آب و نقد تو بايد دنبال سيستم های جديد تبليغاتی بگردم.