آیا دکتر علی.ش جق می زده است

عکسی که مشاهده می کنيد نمونه ای از انحطاط فرهنگ غرب است

تکذيبيه:

ديشب اینترنتم خراب بود. الان بلند شدم می بينم شخصی موسوم به کاوه پ از ارتباط نزديک (بخوانيد نزديکی) اش به من سو استفاده کرده است وعرایض خصوصی من در مورد فرمايشات ملکوتی قبله عالم داريوش خان در نقد اکبر خان گنجی را تحریف (همراه با دخل و تصرف) کرده است!

البته و صد البته بنده معتقد ام که هر نقدی که از جانب هر کسی برسد و به سمت "دکتر" باشد غنيمت است. منتهی اشکال کار "دکتر" پرستانی مثل داريوش (حالا فرقی نمی کند کدام يک از دکتريين شريعتی يا سروش) این است که حاضر نيستند رابطه مريدی-مرادی شان را بی خيال شوند و خودشان کمر به نقد ببندند.
اکبر گنجی نقد اش نامنسجم است و اصلاً شما با نقد اش
، که در چارچوب نوعی گفتمان ليبرال میگنجد، موافق نيستيد خوب نقد اش کنيد. چه بهتر نقد شما می شود نقد مضاعف به دکتر و يکی به نفع تيم ما (که متشکل از خودم و ارواحی که می بينم هست).

همه اینها را البته در در رابطه با این نقل قول شاهکاری که اکبر گنجی از شريعتی کرده بود می گفتم:

زن و عشق؟ این که حل شده است، موسسه معتبر و مشهور و رسمی» باغ‌های رنگین کمان «در شمال محله» مانهاتان «در آمریکا نمونه رایجش. برای مردم محروم و به عنوان حل مشکل. طبقات زحمت‌کشی که بضاعت خریدن آپارتمان خصوصی، اجاره اطاق‌های مخصوص هتل، ورود به پارتی‌های مجلل خانواده‌های محترم، کلبه‌های کلید پارتی – که زنان یکدیگر را با قرعه کشی کلید اطاق‌هاشان برد و باخت می کنند و با هم عوض می‌نمایند- و یا امکان استفاده از جزایر تفریحی لختی‌ها و شرکت در شب‌نشینی‌های هزار و یک شبی جدید را ندارند، می‌توانند به اینجا مراجعه کنند و با پرداخت مبلغ یک دلار، در یک تالار بزرگ از میان صدها دختر رنگارنگ زیبایی که آماده و منتظر ایستاده‌اند یکی را انتخاب کنند و دختر زیبا و آراسته، بلیت مشتری را می‌گیرد و در ازای آن، با وی، همراه موزیک بسیار مدرنی که فضا را می‌کوبد، می‌رقصد و در همین حال، او را در رسیدن به حالت انزال، کمک می‌کند. در زبان زن آزاد در این تمدن Shall I help you? یعنی این... این دختران زیبایی که شش قران می‌گیرند و یک دوره رقص همراه با کمک به مرد برای استمناء انجام می‌دهند، معلم رقص‌اند و کار آموزشی و هنری و تربیتی می‌کنند»

جلد 5 مجموعه آثار

257-8

داشتم به کاوه می گفتم این داريوش خان ملکوتی مثل اینکه خيلی وقت است لایِ "دکتر" را باز نکرده است. چون مگر می شود کسی که این مهملات را در تقابل ارتجاعی با غرب، فرهنگ غربی و زنان غربی می نويسد را امروز نتوان نقد کرد. اصلاً قبول که "دکتر" شايد يگانه فرد آکادميک/پاپوليست زمان خود است که پرچم مسئوليت اجتماعی و عدالت اجتماعی را بر دوش می کشد اما این به چه قيمتی است؟ برای بنده که با نگاه فمينيستی به تاریخ نگاه می کنم، تبديل کردن زنان غربی و شرقی به "اشيأ"، احيا کردن غيرت بومی، و ایجاد ارتشی از مردان مسلمان عدالتخواه غیرتی ضد قدرت برای جنگ با طاغوت زمان، به اندازه همان طاغوت زمان سئوال بر انگيز است.

البته و صد البته بنده اینجا هرچقدر هم زر زر کنم فايده ای ندارد مگر نه اینکه تقريباً تمام دانشمندانی که سر رشته ای در مسائل ایران دارند قبلاً در نقد شريعتی نوشته اند! از ميان آنها که من خوانده ام و يادم می آيد نام می برم يا اینکه اصلاً به من ایميل کنيد تا آدرس دقيق به شما بدهم:

محمد توکلی، مهرزاد بروجردی، فرزين وحدت، آسف بيات، جانت آفاری، احمد و محمود صدری، رامين جهانبگلو، ولنتاين مقدم، مينو معلم، علی ميرسپاسی، حميد دباشی و اروند آبراهاميان و کلی آدم ديگر که من الان يادم نمی آيد!

مساله حرف هايی نيست که از دهان گنجی بيرون می آيد این حرف ها را خيلی ها قبلاً گفته اند و دقيق تر و باهوشانه تر و عميق تر هم گفته اند. مساله خود دهان اکبر گنجی است. "روشنفکر دینی" ای که شما باشید تاریخ نشان داده که هرگز بابت انتقادات روشنفکران سکولار از تناقضات و بی مایگیهای سیستم فکری "روشنفکری" تان هراسی به خود راه نمیدهد. "روشنفکر دینی" نیازی ندارد به خاطر نقدهای جانانه (فرضا) آرامش دوستدارهای خوش اخلاق يا بد اخلاق نگرانی به خود راه دهد. 30 سال است "روشنفکر دینی" دارد حساب آرامش دوستدار ها را می رسد. هجوم بی امان فرهنگ بومی-اسلامی به بنیادهای سنت فکری سکولار در آن جامعه به یاری ابزاری دوست داشتنی مانند انقلاب فرهنگی، سانسور، جوخه اعدام، و سعید امامی روشنفکری سکولار را (که از قضا با سنتی صد ساله حداقل به اندازه جنبش ارتجاعی مردسالارانه بومی است) چنان به حاشیه رانده است که نقدهای سکولارها در چهار تا و نصفی وبسایت کم خواننده و ژورنال آکادميک به زبان های بيگانه خطری برای بی مایگی "روشنفکری دینی" به حساب نیاید!! خطر را "روشنفکر دینی" وقتی احساس میکند که همقطار دیروز خود، شجاعترین و مبارزترین محصول حرکت "اصلاح طلبی"، بدون اینکه حتا مبانی فکری خود را رها کرده باشد در همان چارچوب فکری خود دست به نقادی و افشای تناقضهای درونی "روشنفکری دینی" میزند. و این دیگر برای "روشنفکر دینی" غیر قابل تحمل است.

و در چنين شرايطی هست که ما شايد مقاله ها و اظهار نظر های يکی از از ديگری چرند تر جناب آقای داريوش ملکوت و استاد احمد زيد آبادی هستيم که يکی به گنجی تف می کند و در می رود و آن يکی پايش را به زمين می کوبد و گريه می کند که "آخه من دکتر رو دوست دارم!"

اشکوری هم که در این ماجرا ما را تهديد می کند که "سرچشمه را نمی توان آلود" و و گوشزد می کند اگر زيادی زر زر کنی می فرستيمت پيش سکولار ها که نقدشان را ما اصولاً تحويل نمی گيريم چرا که يک مشت ملحد بی پدرند:

گرچه نیازی به پاسخگویی به این گونه سخنان نیست چرا که از فرط تکرار به ابتذال کشیده شده و پرداختن به آن، آن هم در شرایط استبداد زده کنونی وطن بلا دیده و اسارت شمار زیادی از دانشجویان و فعالان کارگری در زندان، وقت تلف کردن و یا دامن زدن به یک کار بیهوده است.

ترس از نقد شريعتی نيست اما ترس از این است که يک باره "تصویر دروغین و هولناک شریعتی" که گنجی ترسیم کرده را با "سیمای انسانی و آزادیخواه" متصور جناب آقای اشکوری قاطی پاتی شود. البته من نمی توانم بگويم که مقاله جناب آقای اشکوری و نقدشان به نقد گنجی به شريعتی (که بازهم میگویم در چارچوب گفتمان های ليبرال دموکراسی و آزادی میگنجد) ارزش خواندن ندارد اما مشکل بنده با این برخورد رمانتيک آقای اشکوری و بسياری از طرفداران دکتر شريعتی است. چرا که این برخورد ایشان کار من زن و هزاران نفر دیگر را که بخواهند خطوط "دکتر" را از نگاه سکسوالیته و جنسیت بخوانند و ایشان را نقد سکسی و جنسی بکنند بسيار مشکل می کند. چرا که هر برخورد زنانه سکسی جنسی ای احتمالاً احترام کافی برای "دکتر" قائل نخواهد شد.و به عبارتی "سرچشمه را آلوده خواهد کرد."

بر می گرديم به نقل قول شاهکاری که آقای گنجی از شريعتی کرده بود. من ِ زن این تصورات آقای شريعتی در مشاهده زن غربی را چگونه بايد تحليل کنم. مگر نه اینکه در سطر در سطر این نقل قول يک نگاه جنسی با چاشنی اجندای سياسی موجود است. مگر نه اینکه دکتر شريعتی برای اینکه پروژه سياسی خود را پيش ببرد دارد از بدن زن غربی استفاده ابزاری می کند و البته دروغ هم می گويد. مگر نه اینکه تمام این تصوير پليد و کثيفی که از زن غربی در غرب تصوير شده است زاده و پرورش يافته ذهن جنسيت زده خود دکتر شريعتی است که زنان رقصنده در استريپ کلاب های غرب را وسط پروژ بومی خودش می چپاند.

در اینجاست که عيال بنده فرمايشان من را تحريف کرده بود. بنده به ایشان گفتم هروقت جناب آقای داريوش خان ملکوتی، آقای زيد آبادی، اشکوری و امثالهم قبول کردند که دکتر "آدم" بوده و خيالات جنسی ای داشته مشابه به تصورات و خيالات جنسی همه ما، هروقت این اساتيد قبول کردند که بلکه "دکتر" توانايی این را داشته است که با نوشتن پاراگرافی که من از او نقل کرده ام تحريک جنسی شود، راست کند، و بعد هم مثل همه شما آقايان و استادان گرامی طلب منی کند آنگاه می شود با این دوستان نشست و شريعتی را نقد فمينيستی کرد.

تا زمانی که از شريعتی يک قديس بسازيد ما چه حرفی باهم داريم. در پايان هم هم به عيال ام گفتم حالا اینها که این قدر با غرب و زن غرب و موجودات جنسی مشکل دارند بيايند باهم کمی جميله (که من خيلی دوستش دارم و برايش نهايت احترام را قائلم) نگاه کنيم و در باب جنسيت "زن شرقی" بنويسم!

نازلی.ک