زباله های انسانی در روزنامه کیهان با همان لحن لمپن ماب همیشگی خود ساقی قهرمان را «هرزه گرد جنسی و فکری» میدانند و «شخصيت پورنو، هويت جنسي بيمار و ديدگاههاي معاند سياسي» شاعر را افشا میکنند.
زباله های انسانی در وبسایت رجا از ناتوانی خود در فهم مصاحبه شاعر به هراس افتاده اند و ضمن تاکید موکد بر غیراخلاقی بودن ساقی قهرمان (ظاهرا نزد لمپنهای اسلامگرایی که رسانه های هوادار رژیم را اداره میکنند اخلاقی و غیراخلاقی بودن انسانها امری «اونتولوژیکال» است) مینویسد:
ساقی.ق، شاعره همجنس بازی است که طرفداران همجنس گرایی از وی به عنوان ادامه دهنده خط فروغ فرخزاد در سرودن اشعار جنسی یاد می کنند. اشعار سروده شده توسط وی از هیچ گونه قواعد رایج ادبی پیروی نمی کند و عقده های جنسی است که نام شعر بر آن می نهد. وی در وبلاگ شخصی خود تصاویر مستهجن غیر اخلاقی قرار داده و خود را همجنسگرایی که روابط این طیف را در قالب شعر به تصویر می کشد، معرفی کرده است.در همین حال احمد غلامی از زباله های انسانی گرداننده روزنامه شرق برای همین سایت رجا نیوز نامه مینویسد (پایین صفحه ) و بیشرمانه از «هويت منافي عفت و اخلاق» شاعر ابراز بی اطلاعی و از شاعر اعلام تبری میکنند.
اعلام تبری را ساقی قهرمان باید از این زباله های انسانی کند. اعلام تبری را خود هنر، خود «امر زیبا» باید از کیهان و شرق و رجا کند.
تمام هستی این زباله های انسانی را فقط میتوان ذیل یک کلمه جای داد: تهوع!
-----------------
و البته این زباله های انسانی تنها در تحريريه کيهان نيستند در همين شهر من و ساقی- تورنتو- ريخته اند. عيال من فکر می کند که اگر شريعتمداری لمپن اسلام گرای مرتجع است مثلاً فلان سيبيل کلفت چپ نمی تواند لمپن مردسالار باشد. اینقدر در این شهر در مقابل ساقی لمپن سکولار ديوث ديده ام که حتی بهانه اسلام را هم ندارد که همين حرف های زباله های کيهان را بزند.
-------------------
از سایه:
موقعی که من سالهای بلوغ را میگذارندم ، محض رضای خدا هیچ کتابی برای خریدن وخواندن وجود نداشت غیر از ترجمههای مسخرهی ژول ورن. تنها انتخاب باقیمانده کتابهای قدیمی قبل از انقلاب بودند که من اول از کتابخانهی بابا شروع کردم و بعد هم کتابخانهی دایی و خدا میداند چهقدر خواندن یواشکی “همسایهها” و “یک وجب خاک خدا” و “لولیتا” مزه داد. کتاب های قدیمی که تمام شدند، ماندم در کف این که خوب”جدید چه خبر؟ کی چی مینویسد؟” . خوشبختانه روزنامهی کیهان من را از این باور احمقانه نجات داد که دیگر هیچ داستان فارسی نوشته نمیشود. کیهان یک ستون را اختصاص میداد به یک قسمت صکصی از کتاب یک نویسندهی جدید و بعد توضیح میداد که چهقدر نویسنده ی این داستان منحرف و خودفروخته است و چهقدر این کتاب ضاله است و خدا را شکر که جلوی انتشارش گرفته شد. مثلا مینوشت : به این قسمت از کتاب “طوبا و معنای شب” دقت کنید:” بیوهی زیبا و نیمه لخت توی حوض ….”. همان چهار کلمه کافی بود که اسم شهرنوش پارسیپور برای همیشه در ذهنت ثبت شود و در بهدر دنبال کتابش باشی که البته به این راحتیها دستت نمیرسید. من “زنان بدون مردان” را ده سال طول کشید که گیر آوردم . آن هم به صورت جزوهی زیراکس شدهی سیمی!!!
حالا روزگار یک قدری فرق کرده، اگر چه تفکر حاکم هنوز همان است و روزنامهی شرق بسته میشود به خاطر اسم ساقی قهرمان، ولی خوب یک تفاوت بزرگ وجود دارد: اینترنت آمده.
ما میخوانیم که روزنامهی شرق به خاطر مصاحبه با ساقی قهرمان توقیف شده و میرویم توی اینترنت و اسم ساقی قهرمان را جستجو میکنیم و میرسیم یه یک همچین داستان محشری. ما شانس آن را داریم که همهی چیزهایی را که ده سال پیش خوانده نمیشد و نوشته نمیشد و گفته نمیشد، با یک کلیک پیدا کنیم و توی دلمان بخندیم به آن تفکر کیهانی و دیوار مسخرهای که دور خودش و ما کشیده بود و خیال میکرد تا ابد میماند.