برای موسیقی روی عکس کلیک کنید
واقعاً من موندم که این چه دنيايی هست. از يک طرف محسن رضايی می آد تو تلوزيون می گه خودتون رو برای جنگ آماده کنيد ( يعنی اماما، سرورا تورو خدا منو بازی بده...این تن بميره من می خوام باز فرمانده شم). از اون ور حسين درخشان خودمان در يک مکانيسزم مشابه (يعنی برادران من هم بازی) ناگهان شديداً ملی گرا و ضد امپرياليسم می شه به حدی که بين بوش و خامنه ای قطعا بايد يکی يا ديگری را انتخاب کنه. از اون ور اندی به دور از چشم حسين درخشان با انيميشن سه بعدی به ایران باز می گرده و به این ترتيب به سياست های بوش در خاورميانه و جنگ احتمالی نيو کانسروتيو ها در ایران کمک می کنه. به هر حال وقتی احمد باطبی از زندان آزاد شد و به پرل پيوست و باهم رفتند ایران را تسخير کردند و حسين آی-پاد به گوش رفت خط مقدم و در حالی که به هاوس ميوزيک گوش می داد شهيد شد است که اندی- این عامل امپرياليسم- می تونه "برگرده ایران." حالا این خواهر ما هم می خواد اپرا وينفری ایران بشه و لابد بعد از آمدن اندی به ایران با او مصاحبه ای در مورد فقر در مناطق جنگ زده و ارتباط اش با عشق و موسیقی داشته باشه. این بارت يک گهی خورد و مرگ نويسنده را "تئوريد" که امروز هر کس-خلی هر چی عشقش کشيد بنويسد. از جمله بنده که در آپارتمان بسيار گرمم در تورنتو نشسته ام و دارم ماست ام را می خورم. بگذريم که البته روی ماست ام نوشته اند: " ساخته شده از مواد شیری تغییر یافته و مخمر." يعنی این ماست از شير ساخته شده است اما این شير يک تغييراتی يافته که چگونگی این تغييرات به شما که داريد نوش جانش می کنيد دقيقاً مربوط نيست. پس شما ماستتان را بخوريد و فضولی نکيد.
به اميد روز آزادی ایران. روزی که ماست های ایران هم مثل ماست های دمکراتيک جهان امروزی و در رقابت آزاد با ساير ماست های دمکراتيک، مرموز شوند.
مطالب مرتبط
انقلاب مخملی وبلاگی