حق مسلم ما: انرژی هسته ای و البته فوتبال زنان
عباس امانت يک مقاله نوشته تو نويورک تايمز که من همين الان از طريق امير هسته ای يافتمش هم باهاش حال کردم هم کلی خنديدم.
دکتر امانت سعی کرده يک جور هايی آسمون رو به ريسمون ببافه که بابا جان "انرژی هسته ای حق مسلم ماست، می گيد نه؟ تاريخ رو نگاه کنيد." امانت تاکيد می کنه که خاطرتون هست که پدرسوخته انگليسی ها و روس ها چه بانبولی در آورده بودند که ما تو ایران نتونيم راه آهن بکشيم و بعد از این رضا شاه کشيد و نگذاشت شما پوفيوز ها در جنگ جهانی دوم ازش برای زدن هيتلر استفاده کنيد با هزار شامولته بازی رضا شاه رو تبعيد کرديد که از راه آهن ایران به عنوان "پل آزادی" استفاده کنید!"
بعد هم دکتر امانت دست به دامن فتوحات تاريخی ما ایرانيان می شه که فلان فلان شده ها ما می خواستيم نفت رو ملی کنيم شما آمريکايی هات بی پدر مادر آمديد وسط مملکت ما کودتا کرديد و روتون هم زياد بود ولی ایرانی ها بالاخره يک حالی بهتون دادن که بريد بيست سال بعد ازش مستند تاريخی بسازيد.
امانت آخرش هم يک نتيجه ناب می گيرد که "ببم جان ما يک افسانه داریم مثل همون افسانه يونانی پروميتيوس که آتش رو از خدايان کش رفت. فرق عمده اش این که شاه هوشنگ ما به جای کش رفتن آتش رو به طور تصادفی در جنگ با اژدها پيدا کرد."
ما (من و شخصی معروف به مادر معنوی [چشمک]) يک تئوری داريم که این استاد های تاريخ يک جور های وسط این کتاب و سند ها از دنيا عقب می مونن. من که والّله با چند تا شون سر کار داشتم که اصلاً کاری به اخبار و هرچيزی که در دنيا پرامونشون اتفاق می افته ندارند. به قول مادر معنوی ام هرزگاهی هم که می خوان سر صحبت را باهات باز کنند می گن "در حال حاضر در قرن نوزدهم..."
این مقاله دکتر امانت هم يک چيزی تو هم مايه های "در حال حاضر در قرن نوزدهم بود..." ولی من که جگرم حال آمد.
حالا غير از انرژی هسته ای که حق مسلم ماست، کسی از این فوتبال تماشا کردن زنان خبر داره؟ ديروز که بی بی سی خبر های ترسناکی چاپ کرده بود. از پرستو هم که خبری نيست. من يکم نگرانم!!
عباس امانت يک مقاله نوشته تو نويورک تايمز که من همين الان از طريق امير هسته ای يافتمش هم باهاش حال کردم هم کلی خنديدم.
دکتر امانت سعی کرده يک جور هايی آسمون رو به ريسمون ببافه که بابا جان "انرژی هسته ای حق مسلم ماست، می گيد نه؟ تاريخ رو نگاه کنيد." امانت تاکيد می کنه که خاطرتون هست که پدرسوخته انگليسی ها و روس ها چه بانبولی در آورده بودند که ما تو ایران نتونيم راه آهن بکشيم و بعد از این رضا شاه کشيد و نگذاشت شما پوفيوز ها در جنگ جهانی دوم ازش برای زدن هيتلر استفاده کنيد با هزار شامولته بازی رضا شاه رو تبعيد کرديد که از راه آهن ایران به عنوان "پل آزادی" استفاده کنید!"
بعد هم دکتر امانت دست به دامن فتوحات تاريخی ما ایرانيان می شه که فلان فلان شده ها ما می خواستيم نفت رو ملی کنيم شما آمريکايی هات بی پدر مادر آمديد وسط مملکت ما کودتا کرديد و روتون هم زياد بود ولی ایرانی ها بالاخره يک حالی بهتون دادن که بريد بيست سال بعد ازش مستند تاريخی بسازيد.
امانت آخرش هم يک نتيجه ناب می گيرد که "ببم جان ما يک افسانه داریم مثل همون افسانه يونانی پروميتيوس که آتش رو از خدايان کش رفت. فرق عمده اش این که شاه هوشنگ ما به جای کش رفتن آتش رو به طور تصادفی در جنگ با اژدها پيدا کرد."
ما (من و شخصی معروف به مادر معنوی [چشمک]) يک تئوری داريم که این استاد های تاريخ يک جور های وسط این کتاب و سند ها از دنيا عقب می مونن. من که والّله با چند تا شون سر کار داشتم که اصلاً کاری به اخبار و هرچيزی که در دنيا پرامونشون اتفاق می افته ندارند. به قول مادر معنوی ام هرزگاهی هم که می خوان سر صحبت را باهات باز کنند می گن "در حال حاضر در قرن نوزدهم..."
این مقاله دکتر امانت هم يک چيزی تو هم مايه های "در حال حاضر در قرن نوزدهم بود..." ولی من که جگرم حال آمد.
حالا غير از انرژی هسته ای که حق مسلم ماست، کسی از این فوتبال تماشا کردن زنان خبر داره؟ ديروز که بی بی سی خبر های ترسناکی چاپ کرده بود. از پرستو هم که خبری نيست. من يکم نگرانم!!