Make Love Not War

تقديم به دوست عزيزم نيکان که مردانگی را به اوج نامردی رسانده
نقاشی اثری از:
Ste Victoire from the Bagpipe Player's Place in Picolin, 2001
pencil and color pencil on paper

آخر شما بگويد من با يک مشت ک** کلفت که افتاده بودند مثل سگ همديگر را می زدنند، چه کار می توانستم بکنم؟

فرح خانم ترسيد، زنگ زد به پليس، نيکان که همون موقع کلی جود بازی (درشو بزار بابا آنتی سامی چيه!!) در آورد که من بيمار قلبی ام و قرص هامو نياوردم و هزار درد و مرض و خلاصه گذاشتن بره خونه. حسين ولی تا همين الان زندان بود. اميد هم که فوری گواهی عدم اشتغال به خشونت را که از ديدبان حقوق بشر گرفته بود و ميلانی هم زيرش رو انگشت زده بود از جيبش در آورد و و داد به افسر پليس. طرف تا انگشت ميلانی رو ديد، زرد کرد و گفت شما تشريف ببريد قربان.

ما هم با فرح خانم صنم را برداشتيم برديم که بافت شهری را دريابد.

امروز زنگ زدن از زندان گفتن که حال حسين خيلی بده. رفتم از زندان بيارمش، ديدم اعصابش حسابی بهم ريخته. اتفاقاً در زندان يک پليس گی مهربون هم با حسين کلی دوست شده بود و من را صدا کرد و گفت که خوب شد این مردک نيکان گی نشد با این همه ادعا اخلاق و این حرف ها. يکی نيست بهش بگه که بابا جون من زندگی شخصی مردم به خودشون مربوطه نه به توی فضول. و خوب از این به بعدش من [نازلی] چون يکمی حرصم گرفته حرفام رو از دهن این پليس گی نمی زنم و از طرف خودم می زنم!

پس شروع می کنم، 1، 2، 3، 4:

بابا من این حسين را هزار سال است که می شناسم و ممکن است بياید خانه شما تلپ بشود و در شستن ظرف ها کمک نکند، ولی لااقل خودش قبلش می گوید که: "من کون گشادم و از من انتظار کمک نداشته باش!!"

نيکان جان،

من بارها با تو سر این موضوع بحث کردم که اخلاقيات خودت را به ديگران تعميم نده. اگر تو تصميم گرفته ای که مسلمان باشی، خانم بازی نکنی، عرق نخوری، ازدواج کنی و گواهی عدم اشتغال به فحشا [کلنگ به عقدنامه می گويد] را در کله همگان بزنی که "نگاه کنيد من چه پاکم!"، دليل نمی شود بقيه هم همين کار را بکنند. اصلا این مفهوم خيانت که تو اینقدر دهن همه خيانتکار ها را سرش داری صاف می کنی، يعنی چه؟ آقا جان بعضی از مردم دنيا به این نتيجه رسيده اند که این گواهی عدم اشتغال به فحشا برای ایشان خوشبختی نياورده که هيچ هزار بدبختی هم به دنبال دارد. بعضی نمی خواهند پاسبان حريم مقدس خانواده، دين و هزار کس و شعر ديگر باشند. اصلا بعضی ها نمی خواهند که مقدس باشند. به عامليت که اعتقاد داری؟ خودشان در این تصميم گيری هاشان عامليت دارند.

آقا جان،

تا جايی که به زير شلوار مردم مربوط است تا بوده و هست نرم های اجتماعی برای زير شلوار مردم قانون تراشيده و تا بوده و هست مردم از ترس این هنجار های مقدس يواشکی کار خودشان را کرده اند.

شفافيت که می دانی يعنی چه؟

این که حسين در زندگی جنسی اش چه می کند فقط و فقط به خودش مربوط است و شريک/شرکايش در این امر خير. حسين هرگز به کسی نگفته است که به آنها تعهدی به شکل سنتی آن دارد. حسين هميشه می گويد که پولی-مروس (دستم به دامنت آقای آشوری، اینکه يکی هميشه مجرد باشد و اهل تعهد دادن و گرفتن نباشد, ولی آدم خوبی هم باشد به فارسی چی می شه؟) است و من این را بارها از خودش شنيده ام. از این به بعدش هم به خودش و طرف هايش مربوط است. حالا اینکه تو دنبال بهانه ای که زندگی خصوصی حسين را به هرزگاهی عمومی کنی که مثلا قداست اخلاقياتی که به آنها اعتقاد داری را به نمايش بگذاری، ديگر بحث ديگری است. فقط بدان و آگاه باش که همان اخلاقيت خودت هم ترا از زدن تهمت باز می دارد.

در ضمن اگر تو هم زندگی ات را مثل حسين در فليکر و سر دبير خودم به نمايش عمومی می گذاشتی، از آن هزار بامبول و داستان استخراج می شد. می خواهی امتحان کنی؟

از این به بعد با هرکه ملاقات مي کنی عکس هايشان را روی فليکر بگذار، تمام زندگی خصوصی و عمومی ات را به مردم توضيح بده، برای هرکه کار ميکنی، بنويس چرا و به چه صورت، زندگی خانوادگی ات را به همگان توضيح بده،.....

منظورم را نمی توانم خوب بيان کنم. اما حسين نسبت به تو، و من ، و خيلی های ديگر بسيار زياد خودش را در معرض ديد عمومی گذاشته است. اگر تو هم همچين کاری می کردی، برايت هزار داستان درست می شد. به عبارتی هيچ مقدسی در نوع خودش مقدس نيست و مقدس ترين زندگی ها هم، قابل گير دادن است.
این بازی کثيف را که حتی اميد را هم "غمگين" می کند، کنار بگذار.