به خاطر پهلوانی مهدی

مهدی را از زمانه انداخته اند بيرون. من سياست های پشت ماجرا را درست نمی دانم. آنهايی را هم که می دانم نبايد بنويسم. تنها به چند مورد می خواهم اشاره کنم.....

بالا برويد، پايين بياييد من مهدی را خيلی دوست دارم. از زبان من خارج عرف تر، مشکل دار تر، فراهنجار تر، در اين وبلاگستان وجود ندارد. ميان تمام اين کله گنده هايی که من به آنها گير دادم تنها کسی که جوابم را داد، با من دهن به دهن گذاشت، بحث کرد، گفتگو کرد، مهدی بود. نقدش را من قبول نداشتم و دعوامان هم شد، اما تنها کسی بود که آدم حساب کرد من را. همان لحظه که جوابم را داد نفهميدم که چقدر دوستش دارم. بعداً فهميدم.

مهدی جامی يک تز فوق ليسانس يک باری يک جايی نوشته که کتاب شده است. اولين بار کتاب را خانه مهدی خلجی ديدم. کتاب اش يک نقد و بررسی آيين های جوانمردی، عياری، پهلوانی و لوطی گری است. طبعاً نگاهش مردانه است. مهدی است ديگر، بالاخره تا يک حدی مرد سالار است. اما چيزی که آنجا می بينی اخلاق مهدی است. در نقد ادب پهلوانی نگاه پهلوانانه می بينی، اميد به يک اخلاق کثرت گرايانه می بينی ميان خطوط ادب و تاريخ ايران. من دوستش دارم، مهدی را می گويم، به خاطر همين اخلاق پهلوانانه اش دوستش دارم.

راديو زمانه به خاطر سرمايه اخلاقی مهدی بود که به شکل کنونی اش در آمد. من نمی دانم مهدی بلد است مدیريت کند يا نه. اما، می دانم که اگر اين برخورد لوطی گری مهدی نبود و اميد به يک آرمان شهر کثرت گرايانه نبود راديو زمانه تبديل می شد به الباقی رسانه های دياسپورای ايرانی: سياه و سفيد سياسی.

در راديو زمانه همه چيز پيدا می شود، اين خوبی اش است. از ضد دين ترين برخورد ها تا دين محور ترين آنها. از مدرن تا نقد مدرنيته. از فمنيستی تا ضد زن. از مطالب حول محور همجنسگرايی و دگرباش بودن، تا طنز های خشونت آميز بر عليه زنان و اقليت های جنسی. اينها خوبی زمانه بود. خوبی مدريت مهدی بود.

نمی دانم از اين به بعد چه خواهد شد. می دانم که مهدی بود که اين توانبخشی را به همه می داد که به ايميل زمانه ايميل بزنند و مطلب چاپ کنند. شعارش اين بود که راديو خودمانی است. مردم دست می گرفتند، مسخره می کردند... واقعاً بود. از خيلی شهر های کوچک ايران، مردم در زمانه مطلب چاپ می کردند. از تابو ترين مسائل، مردم در زمانه مطلب چاپ می کردند. اين نگاه کثرت گرايانه مهدی بودکه اجازه تعامل افکار را می داد. اجازه می داد با افکار خودش هم آدم کلنجار برود. ممکن بود حالا اعمال قدرتی کند، حرف آخری بزند، اخلاق نسبتاً مغرور اش جلوی چشمش را بگيرد اما اجازه تعامل می داد. اين بهترين خاصيت مهدی بود به عنوان مدير يک راديو تازه، با نگاهی تازه: پهلوانی اش، لوطی بودن اش....

نگاه کنيد به اين بساطی که در روز آنلاين است. خود مافيااند اينها. بين خودشان می برند و می دوزند و کف می زنند و تشويق می کنند و جايزه می دهند. سياه و سفيد و هدفمند. آبروی شعور انسانی را برده اند با اين رسانه شان. نگاه کنيد، راديو فردا را، ارگان تبليغاتی قدرتمند ترين قدرت جهان است. اينها خير سرشان فکر می کنند که ملت ايران را نمايندگی می کنند. يا که نماينده های نسبتاً خوبی از نخبه ها هستند که مساله خطير رسانه را به عهده گرفته اند؟ جوک است به خدا. راديو فردا و صدای آمريکا رسماً تهوع آورند. مملکتی که بيشتر مردم اش مسلمان اند و اينها يک نفر زن محجبه ندارند در سيستم کاری شان در کادر های تلوزيون شان که هيچ، حرف اسلام هم بزنيد می خواهند خفه تان کنند. آدم هايی که برای اين رسانه ها کار می کنند. خيلی هاشان ژورناليست های خوبی اند که به خاطر نبودن فضاهای کاری مشابه زمانه مجبورند برای در آوردن نان شب در رسانه های عملاً دست راستی وابسته به آمريکا کار کنند. آنهايی هم که در سيستم های مدیريتی و رده های بالا کار می کنند مرام و اخلاق و لوطی گری و همه اينها که ديگر به کنار، به راحتی برای پول نيروی کار خورد را فروخته اند و مفت هم فروخته اند. خوب بودجه زمانه هم از موسسه پرس ناو می آمد که خودمانيم ديگر بودجه اش دولتی بود. اما باز مردم آزادی عمل داشتند در توليد مطلب. با رفتن مهدی و آمدن يکی مثل ابراهيم نبوی که گويا خيلی دارد تلاش می کند کار را بگيرد همه اينها به گند کشيده خواهد شد.

نمی خواهم نبوی را ناراحت کنم. می دانم قلبش اين روز ها اوضاع اش خراب است اما برادر، بی مرامی و بی اخلاقی تا چه حد؟ اين ها، اين گروه روز آنلاين، همه شان واقعاً آخر شأن انسانی اند. مافيای رسانه اي. همه چيز و همه کس را می خورند که به منافع شخصی شان برسند. نيک آهنگ هم. اينهمه اين آق مهدی عزيز ما به اينها حال داد با وجود اعتراض های هرچه آدم خوش فکر بود (از جمله خود بنده، کاوه پزشک، مانی ب، فريد حائری نژاد، و خيلی های ديگر....) باز هم اينها نهايت بی مرامی را در حقش کردند. نيک آهنگ نمی دانم پشت صحنه چه می کند. اما لوس بازی در آورده در وبلاگ اش می نويسد کانفليکت آو اينترست. يعنی از من انتظار نداشته باشيد که چيزی بگويم چون من خودم منافعم گير است. خدا شاهد است که همين بساط را سر روز آنلاين در آورد. آدمی که حاضر است هزار سياست بازی در بياورد که نان شب اش از دست نرود. بامبول در می آورد يکی به نعل می زند، يکی به ميخ که خودش هميشه تامين باشد. اخلاق هم که اصلاً مهم نيست.

اينها را دارم می نوسيم برای اينکه ناراحت و عصبانی ام که با مهدی همچين رفتاری می کنند. از آن ور نگران اخلاق خبرنگاری و رسانه اي هستم. اگر قرار باشد که تحمل نگاه مهدی، کثرت گرايی مهدی، نوع برخوردش با مسائل را هم اينها نداشته باشند، امکان ندارد ذره اي اميدوار بود که اين پول ها که "خارجی ها" به ايرانی های دياسپورا می دهند برای کاری جز براندازی در راستای اهداف امپرياليسم جديد، خرج شود.

اگر مهدی ايرادی مدیريتی داشت، می شد که با او کنار آمد، سيستم های موازی طراحی کرد که مسائل مدیريتی را حل کنند. اما نگاه کثرت گرای مهدی را هيچکدام از اين کله گنده های موجود در بازی های رسانه اي ندارند. آق مهدی، آنجور که من دوست دارم صدايش کنم، کم روی اعصاب من راه نرفته است. می دانم که احتمالاً روی اعصاب خيلی ها راه رفته است. کله شق است خوب. بر خلاف عشقش به مدرنيته که نمی داند چيست، آدم مدرنی نيست. آدم مدرن نبوی است. آدم مدرن پدر سوخته است. آدم مدرن دنبال سياست بازی است که منافع شخصی اش را تامين کند. آدم مدرن جان فدای کاپيتاليسم می کند که ارزش افزوده نيروی کار اين و آن را بخورد. نمی گويم مهدی مثلاً می تواند کاوه آهنگر باشد، وسط قلب کاپيتاليسم قيام کند و نبوده است. مطمئن هستم که جزوی از سيستم است. اما باز هم همان وسط حواسش جمع بوده که کار ايجاد کند. به جوان ها کار بدهند، به خبرنگاران از شهر های کوچک ايران کار بدهد، به زنان کار بدهد و با همه اين کار دادن ها مسائل مربوط به هر قشر را در راديو مطرح کند.

اين شايد از آن حرف های احساساتی است که نبايد بزنم چون من آدمی نيستم که به قولم ام وفا کنم و خدا هم می داند بنده خدا مهدی از این به بعد به کجا خواهد رفت و چه خواهد کرد. اما با همه اينها دوست دارم مهدی بداند که اگر روزی جايی تصميم گرفت رسانه اي مستقل از سياست بازی اين مافيای رسانه اي، اين دولت های خارجی، اين پول های به درد نخور، اين بی مرامی ها راه بياندازد، من يکی مخلصش هم هستم. با او همکاری می کنم، تا جايی که اخلاق ام اجازه دهد تنها و تنها به يک دليل و آن هم اينکه وسط اين همه بی اخلاقی، پهلوان است. اخلاق پهلوانی را از وسط ادب فارسی بيرون کشيده است و به آن عمل می کند. اين برای من ارزش دارد. ارزش اينکه با او کلنجار بروم و با او تعامل فکری کنم.
----------
داريوش محمد پور همه مطالب را اينجا جمع کرده است.

انسانی شريف و آزاده