تکملهی مهم: اين مطلب را بازنويسی کردم و فکر میکنم حتی بعد از اينکه مطلب را درفت کرده بود، کلی بحث حولاش راه افتاده بود. اشکالات انشايی نامه (که به هر زبانی نوشته میشد، باز هم از لا به لایاش مشهود بود) اصل سخن من نبود. آنها که نسخهی قبلی را دیدهاند میتوانند با اين نسخه مقايسهاش کنند تا بدانند استخوانبندی نوشته اساساً چيز دیگری بوده است. البته من به دليلی کاملاً متفاوت که هيچ ربطی به زمانه و مهدی جامی يا ابراز نظر ديگران ندارد، نوشته را ويرايش کردم. بيشتر دلايل شخصی داشت. اين نامه (که ترجمهی فارسیاش در دفتر زمانه نيز هست) تفکری سرکوبگر و استبدادی را نشان میدهد که خیلی سعی کرده است خودش را در لفافهی ژست آزادیخواهی بپيچاند. تفکر، تفکری است سرکوبگر و انحصارطلب. اينجای کار است که میلنگد.
نامهای از مدیر موقت رادیو زمانه، که اکنون بر جای مدير معلقاش نشسته است، در سايت-بلاگ ايرانيان دات کام منتشر شده است (که در دفتر زمانه نيز باز نشر شد). اين نامه، نامهای است عبرتآموز.
يعنی وکيل زمانه، ظاهراً در ژستی دموکراتمآبانه، اما به شيوهای سخت قيممآبانه، گفته است که هر کس «سرسپرده»ی ما نيست، بفرمايد برود بيرون (به زبان عاميانه يعنی «هرررری»!). اين جملات و تعابير چيزی را به ياد شما نمیآورد؟ ياد محمدرضا پهلوی نمیافتيد که گفته بود هر کسی نمیخواهد پاسپورت بگيرد و برود؟ حبذا چنين رسانهی آزادی که قرار بود کثرتگرا باشد و اهل مدارا. نويسنده آشکارا متمايل به زبان ارعاب و تهديد میشود. حتی آوردن تعبير «آزاد هستند که چنين و چنان بکنند» پوششی بر این رسوايی نيست. اصلاً چه معنا دارد که نيات و خواستهها و تمايلات کارمندانشان را بسنجند و بعد بگويند اگر دوست نداريد، برويد؟ (اينها البته همان چيزهایی است که هرگز «توضيح کافی» دربارهی آن به خوانندگان زمانه داده نشده است؛ کارکنان زمانه را نمیدانم!). نويسنده در بند بعدی، بلافاصله هشدار و تذکر میدهد که اينها امور محرمانه است و هيچ کدام از شما حق گفتوگو با رسانهها را ندارید. البته هر دعوايی جنبههای حقوقی خودش را دارد و بايد مسير لازم را طی کند، اما اين طی شدن مسير لازم تا کی ادامه پيدا میکند؟ امیدی هست به اينکه بالاخره روزی مردم بفهمند واقعاً و دقيقاً چه اتفاقی افتاده است؟ يا هنوز همه بايد با ظنی قوی بگويند که کودتا و انقلابی در زمانه رخ داده است؟