خدا با آمريکايی هاست



به همگان اعلام می کنم که بنده و اين خانم و دو آدم ساده دل ديگر امروز گول خورديم آن هم گول يک پسر سفيد بلوند خنگ را!!!
ابتدا می خواستيم به سکند کاپ با صفا برويم که قهوه خانه با صفايی است در نزديکی خانه من در ناف محله ايرانی ها که از ميآن آن يک رودخانه پر آبی رد می شود و پر از گل و درخت است و تابستان ها در حياط-پشتی بلبل ها می خوانند و گنجشک ها جيک جيک می کنند و بسيار شبيه به درکه خودمان است. بعد، تصميم گرفتيم که به سينمای طبقه بالاي سکند کاپ با صفا برويم. چون فيلم ها را نمی شناختيم، از گيشه پرسيديم : "آقا ببخشيد اين فيلما کدوماش خوبه؟" گيشه پرسيد: "چجور فيلمی پسند می کنی؟" گفتيم: " هنری، خارجی، فلسفی..." گيشه گفت: "اين ونتژ پوينت خيلی فيلم خوبيه، يک قتل می شه بعد اين ماجرای قتل رو از زبان نه نفر بيان می کنه و بعد سر آخر معلوم می شه جريان چی بوده!!"

به سایه گفتم جان کتی بدو بريم بليط بخريم که يک داستان محشر پوارويی از اين کاراگاهی ها افتاديم....بدو بدو بليط خريديم رفتيم تو و چشمتان روز بد نبينه!!! اولاً قتل کجا!! ايت واز اِ فاکينگ اَسَسينيشن!! پرزيدنت آمريکا ترور می شد و ماجرای گرفتن تروريست های مو سياه و عرب و مسلمان رو از نگاه نه نفر می ديدم.

اولش داشتيم بالا می آورديم، بعد هم، ما و صندلی بقلی مان به يک خنده هيستريکی افتادیم و شدید رفتیم روی اعصاب صندلی جلويی ها که اشک در چشمانشون جمع شده بود از شدت قهرمان بودن آمريکايی ها در گرفتن تروريست های عرب، بی داد ارزش های خانوادگی و پايبندی آمريکايی ها به زن و فزند و خانواده. صندلی جلويی ها شروع کردند به ما شِت دادن و هيس هيس کردن که يعنی نخنديد و سایه خيلی شاکی گفت: "چيه خوب کمديه ديگه!"

از سينما که آمديم بيرون از اينکه چهار نفری چهل و هشت دلار خرج وطن پرستی و گوز گوز های آمريکايی کرديم بقدری خجالت زده بوديم که کتی گفت: اگر در وبلاگت بنويسی امشب با چه بلايی سرمان آمد پدرت را در می آورم!" اما من آمدم خانه ديدم انصاف نيست شما خوانندگان عزيز و اذهان عمومی را در جريان نگذارم: خواهش می کنم اين فيلم مزخرف را نبينيد.

خدمت نويسنده های محترم وبلاگ های مامان ديس بابا دت. شما از اين قاعده مستثنی ايد، به شما توصيه می کنم که دست خانواده را بر داريد و برويد اين فيلم پر خشونت را ببينيد (فيلم با توجه پدر مادر ها برای بچه ها می گند بد نيست) که هم به ارزش های خانوادگی و عشق پدر و مادر به فرزند احترام گذاشته باشيد و هم به کودکان خود معنی واقعی قهرمان بودن را بياموزيد. به هر حال هرچه باشد کودکان شما قرار است در همين جوامع زندگی کنند و هرچه احمق تر باشند، خوشحال ترند!

اگر می خواهيد بچه هاتون بدبخت شوند، حتماً اجازه بدهيد که اين فيلم محشر شيليايی را که حوالی زندگی دو همکلاسی از دو کلاس اقتصادی مختلف در دوران سالوادور آلنده می گذرد را ببينند. اين فيلم هم خيلی شبيه به فيلم قبل ثابت می کند: که خدا با آمريکايی هاست، يا حتی شايد خدا خود آمريکايی هاست!
اين هم ترايلر اش.