او در ايميل گروهی که فرستاده نوشته است: " در اين پانزده سالی که در کانادا محجبه ام، بيش از اينکه کانادايی ها من را مورد تبعيض قرار دهند، ايرانی ها بوده اند که با من رفتار تبعيض آميز داشته اند."
دوست من البته پژوهشگر با سوادی است و مطمئن ام که خودش خوب می داند که نژاد پرستی بر عليه مسلمانان، زنان، همجنس گرايان، سياه پوستان، زرد پوستان مهاجر، و بومی های کانادا بقدری نهادينه شده است که شايد آن را در خيابان نبينيم اما در لايه های مختلف همچنان وجود دارد. اما فکر می کنم يک حرف اش اصلاً بی راه نيست. ايرانی های خارج نشين وحشتناک ترين و غير انسانی ترين رفتار را با زنان محجبه می کنند. انگار که بايد هرچه در مقابل "آخوند ها" کم آورده اند را سر هرچه زن "روسری به سر" است در آورند. خيلی هم برای من جالب است که هر وقت بحث اين رفتار ايرانی ها با زنان با حجاب به ميآن می آيد، يک اصغر آقا و صغری خانمی سبز می شوند که يک داستان غم انگيز و وحشتناک از حملات وحشيانه و غير انسانی مسلمانان به آنها به خاطر اينکه مسلمانان خوبی نيستند و حجاب ندارند و نماز نمی خوانند در خود خاک پاک مغرب زمين- اين مهد تمدن- تعريف می کنند و بعد هم خيلی مودبانه (بخوانيد متمدن و غربی) با زنان مسلمان همدردی می کنند و می گويد نادانی دو طرفه است.
در جواب همين دوست من در همين ايميل ليست ما يک بابايی سبز شد که "خيلی متاسفم اما من هم مورد تبعيض قرار گرفته ام و زنی مسلمان به من که از قيافه ام متوجه شده بود ايرانی ام گفت: "چرا حجاب نداری!" اين جور آدم ها حتی اگر مورد تبعيض قرار گرفته باشند هم، حرص من را خيلی در می آورند (حتی خيلی بيشتر از عوضی های در روز زن شعار فمنيسم بد است بياييد انسان دوست باشيم می دهند). اينها درست مثل الدنگ هايی هستند که وقتی به ايشان در مورد نژادپرستی نهادينه در آمريکای شمالی می گويی همچنان برای تو داستان آن سياه پوست خطرناک را تعريف می کنند که دختر خاله پسر عموی دکتر دندانپزشکشان را آزار داد.
با اينکه سعی کردم خيلی مودب باشم يک ايميل دندان شکن به طرف زدم، خدا به خير کناد از فردا بايد فحش اش را بخورم. ايميل ام را با کمی دست کاری بخوانيد:
Oh, that is a bizarre experience,
So " a Muslim" approached you on the subway because you look "Muslim" and asked you why you are not a "good enough" Muslim? It must be very hard for you living in this "terror driven" society. I mean you have the worst of the two worlds: you look Muslim and are, therefore, exposed to all sorts of racial profiling (I mean if a none Iranian Muslim woman can point you out imagine what a redneck airport security officer is thinking), and Muslims think you are not "good enough" for them so you are being discriminated against as a "bad Muslim." Unless you are a Muslim (which sucks to look like one these days let alone being one), you could tell off the Muslim woman who approached you by simply explaining that it is none of her business but if she cares enough to know, you are not Muslim. If you are a Muslim who thinks about being one, you could potentially argue with the Muslim woman on the issue of hijab being arguable and talk about agency of women, women in Koran and what not. Or, you could potentially call 911 and report a discriminatory harassment and you know, "them" -being Muslim- and the system being with "us" the "none-Muslim looking people" (which you are not, so be careful because the cops might confuse you with the Muslims), you can cause them some major trouble....
I think you have many ways of dealing with the discriminatory actions of one Muslim woman on the subway, but this clip is portraying a much more institutionalized and politicized racism against Muslim women. So NO, it does not go both ways!
Nazli
p.s. Funny I just did a spell check and guess what came up as an error? Hijab!! I mean you would think after so many years of racial profiling based on Hijab, someone might add the damn word to the dictionary!
امشب صحبت همين قضايای مربوط به تبعيض، بی عدالتی، و نژاد پرستی بود. داشتم براي آیدا و کتی از سفرم به تکزاس می گفتم. در سفرم به تکزاس با اينکه مدام شنيده بودم که جنوبی ها بسيار مهمان نواز، ساده، و مهربان اند و با اينکه به طور مداوم دنبال نژادپرستی نمی گشتم اما از من بشنويد، اين تکزاس جای زندگی برای ما کله سياه ها نيست... در يک مورد برايم خيلی جالب بود که دوست بلاگری که با او شام می خوردم هم حتی رفتار زن سفيد پوستی که مدام به ميز سياه پوستان چشم غره می رفت را مشکل دار نديد. در جواب من که گفتم: " اين پدرسوخته نژاد پرست به من لبخند می زند و به سياه ها چپ چپ نگاه می کنه" گفت: "نه بيچاره، اين جوری نگو ...خوب اونها رستوران رو روی سرشون گذاشتن!" بگذريم که اصلاً که گفته که آدم بايد متين مودب در رستوران مکزيکی بشيند و اصلاً شلوغ نکند. آن هم رستوران مکزيکی که اگر پر از مکزيکی بود دقيقاً همين کاری را می کردند که سياه پوستان ميز کناری ما می کردند. يعنی خوش بودند و می گفتند و می خنديد. از اين دوست ما البته انتظاری نبود، کدام گيله مردی را می شناسيد که ماهی کولی را با قاشق چنگال بخورد؟