Something insatiable, something insatiable inside me that hungers to be heard
Zanbagh Lotfi
عکس از اينجا
---------
اين هنرپيشه آلمانی-ترک- سيبل ککيلی که در فيلم "در مقابل ديوار" (دووار کارشی) توسط کارگردان آلمانی-ترک فتيح آخين کشف شد من رو خيلی ياد اين زنبق بانو رفيق گرمابه و گلستان کودکی ام می اندازه. اگر تا حالا اين فيلم محشر را نديده ايد، پيشنهاد می کنم که حتماً ببينيد. يک چيزی در مايه های قيصر دادشتو کشن خودمان است-منتهی ورژن جهانی شده اش . در فيلم يک صحنه شاهکار هست که اين خانوم سبيل که در بار-رستورانی در استامبول کارگری می کند، مست می کند، و می رقصد و از هوش می رود. بدن از هوش رفته اش که صورت به روی زمين افتاده است زير دو طيف از نور که در تقابل با هم يک مثلث ايجاد کرده اند، نورانی می شود. صاحب-کارش که مردی تنومند است با ديدن سيبل در اين وضعيت به سمت او می رود. شلوارش را پايين می کشد. کمرش را به سمت خودش خم می کند. و از پشت او را می کند. اين صحنه به حدی تاثير گذار است که آدم در آن لحظه فکر می کند که دارد خودش کرده می شود و هيچ راه فرار هم ندارد که از چه فرار کند!
قسمتی از اين صحنه در اين ويديو کليپ هست
اگه خيلی اين ترانه پاپ رو دوست داشتيد بگيد تا دو روز ديگه براتون ترجمه اش کنم که خيلی متن تيره و تاريک و تلخی دارد!
پارامپارچا به فارسی می شه داغان و شکسته و خرد