برای دخترکی که گريه می کرد
زمان که می گذرد...
در می يابی تفاوت آنکه دستت می گيرد و آنکه زنجير می کند روحت را.
عشق ملک نيست و همراه امنيت.
عالمگير است تنهايی.
زمان که می گذرد...
در می يابی بوسه ها پيمان نيستند و هدايا وعده٬
آنگاه می پذيری شکستت را با سری بلند وچشمی باز نه به سان کودکی رنجور که به سان زنی بخشنده.
زمان که می گذرد...
در می يابی اميد به امروز ببندی که فردا فروريختنی ست٬
مردد برای خيالت.
زمان که می گذرد...
در می يابی هر قدم راهی است به سوی سپيده دمان٬
روشنتر.
پس گلها را خود می رويی تا که منتظر بمانی برايت گل بياورند.
زمان که می گذرد...
در می يابی سختی را و اينکه توان داری.


اين يک ترجمه دل-بخواهی از شعر "بعد از مدتی" خانم ورانيکا شافستال است و معمولا روی کارت های طلاق يافت می شود. حس کردم ترجمه اش به فارسی می تواند کيف دهد، و داد.