خواننده های محترم سيبيل،
شما يک مشت زباله انسانی هستيد. من يک جايی بين بی تفاوتی و تنفر از شما گير کرده ام. حوصله شما و فحش هاتان را هم دارم. چهار سال است که برای شما می نويسم، بی منت، برای خودم می نويسم. بهترين نوشته هايم را در همين وبلاگ کيری خاک خورده اند. سعی کرده ام با شما و فرهنگ مزخرفتان درگير شوم. جز افسردگی حاد چيزی برايم نمانده است. يک زمانی می توانستم به همين بخندم. امروز نمی توانم. فردا شايد باز بشود.
به هر حال خواستم در جريان باشيد و بدانيد که من حالتان را ندارم، چرا که يک مشت زباله انسانی هستيد که تنها در فکر مصرف و مصرفگرايی ايد! محيط اينجا به قدری گه شده است که ديگر خودم هم حوصله نمی کنم چيزی بنويسم. حوصله جنگيدن با همه شما را ندارم. جانش را هم ديگر ندارم.