برادر سن کوئيک؟



فرح خانم خبر داد که گويا بيلی و من ملت را بسيج کرده که بنويسند اگر در ايران جنگ شود باز می گردند که با دشمن خارجی بجنگند يا خير.

اين آدم هايی که دوست های آکادميک ما هستند (که اين روز ها والّله تنها دوستان ما هستند که هرچی آدم مزخرف می خواند تنها تر و تنها تر می شود و دست به دامن چهار ديوانه ديگر که مزخرفاتی مشابه خوانده اند) همگی در کار تئوری های پسا استعماری و مارکسيسم و پست استراکچراليسم و اين مزخرفات هستند و هرزگاهی چند نفرشان رَم می کنند که اگر اين جاکش آمريکايی ها رفتند يک قدم در خاک ايران گذاشتند من که بر می گردم ايران تفنگ به دست با آنها جنگ تن به تن می کنم.

نمونه دمِ دست هم که همين حسين درخشان خودمان است که هرزگاهی اعلام عمومی می کند که من بر می گردم ايران برای وطن ام می جنگ ام. حسين را که من هميشه آی پاد به گوش در حال گوش دادن به راديو هد تصور می کنم که يک تفنگ سنگين دستش گرفت و آن را با اين هيکل کم جان اش روی خاک می کشد تا به خط مقدم نزديک شود.

اما خودمانيم اين بساط "من بر می گردم می جنگم" را اگر مثلاً من زن بخواهم پياده کنم بسی در اين فرهنگ ما خنده دار و مضحک می شود. اولاً که زن ها حتی اگر به فولاد زره اي من هم باشند، خط مقدم نمی روند. بعد هم اگر خط مقدم بروند پشت تانک نمی نشينند. نهايت فکر می کنم شغل شريفی که به ما بدهند اين است که "زرشک پاک کنيم" *.

حکايت خرمشهر و بچه های کنفدراسيون است به والّله. دوستان و قوم و خويش های کمونيست بنده تعريف می کردند که اول انقلاب که خرمشهر اشغال شد اين بچه های کنفدراسيون که از خارج از کشور به قصد انقلاب و آبادانی ايران به ايران بازگشته بودند می روند خط مقدم که خرمشهر را آزاد کنند. منتها، اين کمونيست های مافنگی که در عمرشان خون نديده بودند و سربازی هم نرفته بودند و تفنگ بازی هم در کودکی نمی کردند (آدم غير بورژوا که کومونيست نمی شود و بچه بورژوا هم مادر با سواد دارد و مادر با سواد هم می داند خشونت بد است برای بچه اش تفنگ نمی خرد). نتيجه اينکه حاجی و سيد که سال ها در لبنان خدمت امام موسی صدر سربازی می کردند و حداقل نفری صد تا اسراييلی را دور از چشم امام نفله کرده بودند می بينند هيچ استفاده اي از اين "ابنه ای ها" نمی توانند بکنند.
می نشينند فکر هايشان را می کنند و پشت کمر هرکدام از اين دوستان ما از اين مخزن های شربتِ امام حسينی می بنند و مخزن را پر از سن کوئيک (شربت های غليظ شده آب پرتقال که اول انقلاب مد بود) می کنند و می فرستند شان خط مقدم که بلکه شربت شهادت بنوشند و همه از شر شان خلاص شوند.
خلاصه وسط خاک و خون و چرک و کثافت و گلوله و فشنگ هرزگاهی يک پسر ناناز کنار دست رزمنده ها سبز می شده و می گفته است: "برادر، سن کوئيک؟"

اگر اين آمريکايی های جاکش جهانخوار يک نوک پا تنها يک نوک پا در خاک وطن عزيز من بگذارند، من بر می گردم...بعله من بر می گردم و اگر کار زرشک پاک کنی بود، زرشک پاک می کنم ...اما اگر آن هم نبود فوق اش می توانم به زبان های فارسی، ترکی، کردی، گيلکی، و انگليسی به براداران رزمنده اي که از اقصی نقاط اين دنيا جهانی شده برای نجات ايران آمده اند سين اييچ (سن کوئيک انقلابی ساخت تبريز) تعارف کنم: "بويروز، سن ايچ ايچ."
-----------
*اين زرشک پاک کردن هم برای خودش داستان دارد. می گويند يک بار خبر نگار صدا و سيما می رود از يکی از رزمندگان خط مقدم می پرسد: "برادر شما اينجا چه می کنيد؟ طرف می گويد ما اينجا زرشک پاک می کنيم. خبرنگار می گويد: " به به، در خط مقدم کنار اين مردان خدا، اين ياران بی همتا چقدر زرشک پلو حال می دهد." رزمنده می گويد نه برادر من، ما هر جا می رويم روی ديوار ها نوشته اند "تا کربلا صد قدم" و رزمندگان هم زير اين ها می نويسند "زرشک" ما اين زرشک ها را پاک می کنيم.
--------------
تظاهرات با شعار "به ايران حمله نکنيد" همين امروز در مقابل کنسولگری آمريکا و تا يک ساعت ديگر شروع می شود(1:00 pm) و از آنجا حرکت می کنيد. سر جدتان برويد که دوستان خوب ما پانصد عدد پلاکارد به ايران حمله نکنيد آماده کرده اند که به قول نيار اگر پنجاه تاش دست ايرانيان باشد هم خوب است.

PEACE RALLY & MARCH
Start: U.S. Consulate, 360 University Avenue (TTC: St. Patrick or Osgoode)
End: Moss Park (Queen East @ Jarvis)

Organized by the Toronto Coalition to Stop the War