ناسیونالیسم و نجاست
من بدبخت شدم از وقتی این خبرگزاری سیما-پرس آمده تورنتو، دیگر خبر دست اولی برای نوشتن ما نمی ماند. خانم فورا همه را به چاپ می رساند. دیشب رفتیم جلسه سخنرانی استاد (گل ماه درختم) محمد توکلی طرقی در باب "طهارت بدن و نجاست وطن." دمش گرم سیما حسابی نوشته چی شد و کی چی گفت، شما هم بخوانید.
در این کتاب جدیدش که در دست تکمیل هست، توکلی طرقی به رساله های توضیح المسایل به شکل سند های تاریخی نگاه می کند(البته قبلا هم درتحقیقاتش از این منابع استفاده کرده) . توکلی معتقد است که تاریخ نگاری ایرانی بیشتر توجه و تمایلش به این بوده که تاریخ را در چهارچوب مساله دولت بنگارد. این مرکزیت دولت در تاریخ نگاری باعث شده که مردم از مرکزیت تاریخی خارج شوند. برای همین امروزه چیزی که ما به عنوان تاریخ داریم، تاریخی است عمومی-سیاسی، و فضای خصوصی زندگی مردم ایران را در بر نمی گیرد. و اما به اعتقاد توکلی، رساله های توضیح المسایل می تواند سند های خوبی برای درک این فضای خصوصی باشد. در ایران قرن نوزده مردم برای رفع مشکلات روزانه به روحانیون پناه می بردند. اگرچه امروز کمتر مردم برای گرفتن حکم به مرجع تقلید خودشان مراجعه می کنند، این امر در ایران قرن نوزده رایج بوده و بنابر این رساله های توضیح المسایل مجموعه از احکام موجود برای مشکلات مطرح شده توسط مردم وقت است. در تحقیقات فعلی اش توکلی به مساله سال وبا و بازتاب آن در رساله های وقت می پردازد. اینکه که چگونه ناپاک شدن آب که خود پاکترین است یک بحران معنوی ایجاد می کند و به عبارتی آقایان آخوندان کم می آورند. توکلی معتقد است که مساله ناپاکی آب یک "پردایم شیفت" در ادبیات رساله ها به وجود می آورد که در نتیجه آن علم با قدرت بیشتری وارد مسایل دینی مذهبی می شود. بحران وبا و مساله میکروب در زندگی خصوصی مردم تبدیل می شود به یک بحران عمومی/سیاسی که در نهایت مساله قدرت روحانیون بر زندگی خصوصی/عمومی مردم را تحت شعاع قرارمی دهد. توکلی معتقد است که این شکافی که بین روحانیون ومردم ایجاد می شود راه را برای اتوریته روشنفکر دینی باز می کند. روشنفکر دینی، تنها کسی نیست که متوجه مشکلات وطن شده. روحانیون هم به نوبه خود بر این مساله واقفند، و بنابرین از ادبیات رساله ای استفاده کرده و نجاتگر وطن می شوند، وطنی که گناه آنرا فرا گرفته، وطنی که بی دینی در آن غوغا می کند، وطنی که نجس است. وطنی که به دلیالی دیگر آن شادابی های مطلوب را ندارد، وطنی که بیمار است، نجاستی وطنی که محتاج حکم است. این حکم اما این بارتنها از جانب مجتهد وقت نیست، که روشنفکر دینی هم خود را مسول می داند که نجاست از وطن پاک کند. و اما روشنفکر هم "چه از فرنگ برگشته، چه برنگشته" انسانی است دیندار، عالم به علوم وقت، و احتملا آشنا با گفتمان های پیرامون مدرن شدن. بنابر این روشنفکر دینی هم برای خود مجتهده شده و با ابزار دم دستش که همانا دینش و علمش است به جان نجاست زدایی می افتد. روشنفکرانی مثل احمد کسروی (که خیلی ها معتقدند بی دین بوده) از اولین هایبرید های این روشنفکران دینی اند که آتوریته روحانیت را به چالش کشیدند. کسروی با "آخوند جماعت" میانه خوبی نداشت، ولی دیندار بود. در کتاب" آیین" کسروی برای مبارزه با مشکلات ناشی از مدرنیسم در افرنگ (فقر، گرسنگی ، افسردگی ، ....) مساله "پاک دینی " را مطرح می کند. این یک دین جدید نیست، اسلامی است که فلسفه اش کمی تا قسمتی جهانی تر، مدرن تر، و علمی و عملی تر شده. کسروی معتقد است که پیروی کورکورانه از اروپاییان، آنچه او "اروپایی گری" می نامد، عواقب خطرناکی دارد، مگر آنکه با "پاک دینی" همراه باشد. به دنبال کسروی است که ما روشنفکران چون جلال ال احمد، علی شریعتی....می انجامد.
دکتر توکلی با وجود آنکه به مساله ناسیونالیسم اشاره نکردند (ولی یقین دارم که در نظر دارند)، گفتمان ها و نقد های مجود بر ناسیونالیسم و شکل گیری یا شکل دادن یک هویت ملی به عنوان یک پدیده مدرن برای بررسی این پردایم شیفت ادبیاتی ضروری است. این که وطن اصلا چیست و هموطن کیست بحث های است که روشنفکران (دینی و غیر دینی) از زمان مشروطه با آن کلنجار می روند. روند شکل گیری یا شکل دادن این هویت ملی هم جدا از تحولات جهانی پیدایش مساله دولت/و ملت نبوده است. درست است که ما می خواهیم دولت را از مرکزیت تاریخی خارج و ملت را به جای آن بگذاریم، ولی آنچه که هویت "ملی" این ملت را تعیین می کند (مثلا اسلام) می تواند خود یک پروژه سیاسی باشد کماینکه با ظهور روشنفکرانی چون آل احمد و شریعتی...می شود.
آیا آن ناسیونالیسم دینی که روزی وطن را نجس خواند با انواع ناسیونالیسمی که امروزه ما بطور عمومی با آن مواجه هستیم یکی است. اتفاق با مزه ای که افتاده بود این بود که عنوان سخنرانی از "طهارت بدن و نجاست وطن" به "طهارت بدن و بیماری وطن" تغییر کرده بود. برگزارکنندگان گفتند که نگران حساس بودن مساله "نجاست" وطن بودند و اینکه این عبارت ترکیبی ممکن است از تقدس وطن کم کند و حساسیت بر انگیز باشد .
و اما گیر کوچولوی من…
غیر از اینکه من فکر می کنم این قضیه آب و وبا بسیار هیجان انگیز است و احتمالا هم برای همین مورد توجه دکتر توکلی قرار گرفته است، معتقدم که چه آب چه بی آب این مساله "تغییر دین با زمان" نهفته در فلسفه اسلام شیعه است. من البته غلط بکنم گیر بدهم اما گیر کوچولویی من این بود که چه چیزی مساله سال وبا و آب میکروب دار را از باقی تحولات تاریخ شیعه متمایز می کند که این پردایم شیفت را در ادبیات شیعه ایران ممکن می سازد؟ تازگی ها برای کلاس تاریخ شیعه برای اولین بار در عمرم قسمت هایی از تاریخ طبری (ترجمه های انگلیسی) را می خواندم و خوب این مساله فقه و پویا بودنش در فلسفه شیعه را طبری در قرن دهم (بعد از میلاد ها) مطرح می کند. احادیث و تفاسیری که از منابع شیعه نقل می شود را اگر بخواهیم با گفتمان های امروزی مقایسه کنیم به مراتب "لیبرال" تر و پرگماتیک تر از احادیث اهل سنت هستند. مساله به زمان کردن دین و پویا بودن فقه را لزوما عبد الکریم سروش برای اولین بار کشف نکرده است و این محصول روند فکری/تاریخی روشنفکران دنیای اسلام است. به عبارتی به نظر من با پیشرفت علم و تکنولوژی، اسلام هم خود را تطبیق می داد، چه با آب ناپاک چه بی آب ناپاک. البته این حرف من هیچ منافاتی با حرف های دکتر توکلی ندارد و من همان حرف را یک جور دیگر می زنم یک ابراز وجودکی کرده باشم. و آلبته و صد البته در تاریخ طبری هم دولت ها، شاه ها، خیلفه ها، ....مرکزیت تاریخی دارند. یعنی شما نمی توانید تاریخ طبری بخوانید و بفهمید که مردم در جهان اسلام چگونه زندگی می کردند (البته اینکه مثلا یهودیان چگونه توسط علی پسر طالب قتل عام شدند و امثالش زیاد است).
در این کتاب جدیدش که در دست تکمیل هست، توکلی طرقی به رساله های توضیح المسایل به شکل سند های تاریخی نگاه می کند(البته قبلا هم درتحقیقاتش از این منابع استفاده کرده) . توکلی معتقد است که تاریخ نگاری ایرانی بیشتر توجه و تمایلش به این بوده که تاریخ را در چهارچوب مساله دولت بنگارد. این مرکزیت دولت در تاریخ نگاری باعث شده که مردم از مرکزیت تاریخی خارج شوند. برای همین امروزه چیزی که ما به عنوان تاریخ داریم، تاریخی است عمومی-سیاسی، و فضای خصوصی زندگی مردم ایران را در بر نمی گیرد. و اما به اعتقاد توکلی، رساله های توضیح المسایل می تواند سند های خوبی برای درک این فضای خصوصی باشد. در ایران قرن نوزده مردم برای رفع مشکلات روزانه به روحانیون پناه می بردند. اگرچه امروز کمتر مردم برای گرفتن حکم به مرجع تقلید خودشان مراجعه می کنند، این امر در ایران قرن نوزده رایج بوده و بنابر این رساله های توضیح المسایل مجموعه از احکام موجود برای مشکلات مطرح شده توسط مردم وقت است. در تحقیقات فعلی اش توکلی به مساله سال وبا و بازتاب آن در رساله های وقت می پردازد. اینکه که چگونه ناپاک شدن آب که خود پاکترین است یک بحران معنوی ایجاد می کند و به عبارتی آقایان آخوندان کم می آورند. توکلی معتقد است که مساله ناپاکی آب یک "پردایم شیفت" در ادبیات رساله ها به وجود می آورد که در نتیجه آن علم با قدرت بیشتری وارد مسایل دینی مذهبی می شود. بحران وبا و مساله میکروب در زندگی خصوصی مردم تبدیل می شود به یک بحران عمومی/سیاسی که در نهایت مساله قدرت روحانیون بر زندگی خصوصی/عمومی مردم را تحت شعاع قرارمی دهد. توکلی معتقد است که این شکافی که بین روحانیون ومردم ایجاد می شود راه را برای اتوریته روشنفکر دینی باز می کند. روشنفکر دینی، تنها کسی نیست که متوجه مشکلات وطن شده. روحانیون هم به نوبه خود بر این مساله واقفند، و بنابرین از ادبیات رساله ای استفاده کرده و نجاتگر وطن می شوند، وطنی که گناه آنرا فرا گرفته، وطنی که بی دینی در آن غوغا می کند، وطنی که نجس است. وطنی که به دلیالی دیگر آن شادابی های مطلوب را ندارد، وطنی که بیمار است، نجاستی وطنی که محتاج حکم است. این حکم اما این بارتنها از جانب مجتهد وقت نیست، که روشنفکر دینی هم خود را مسول می داند که نجاست از وطن پاک کند. و اما روشنفکر هم "چه از فرنگ برگشته، چه برنگشته" انسانی است دیندار، عالم به علوم وقت، و احتملا آشنا با گفتمان های پیرامون مدرن شدن. بنابر این روشنفکر دینی هم برای خود مجتهده شده و با ابزار دم دستش که همانا دینش و علمش است به جان نجاست زدایی می افتد. روشنفکرانی مثل احمد کسروی (که خیلی ها معتقدند بی دین بوده) از اولین هایبرید های این روشنفکران دینی اند که آتوریته روحانیت را به چالش کشیدند. کسروی با "آخوند جماعت" میانه خوبی نداشت، ولی دیندار بود. در کتاب" آیین" کسروی برای مبارزه با مشکلات ناشی از مدرنیسم در افرنگ (فقر، گرسنگی ، افسردگی ، ....) مساله "پاک دینی " را مطرح می کند. این یک دین جدید نیست، اسلامی است که فلسفه اش کمی تا قسمتی جهانی تر، مدرن تر، و علمی و عملی تر شده. کسروی معتقد است که پیروی کورکورانه از اروپاییان، آنچه او "اروپایی گری" می نامد، عواقب خطرناکی دارد، مگر آنکه با "پاک دینی" همراه باشد. به دنبال کسروی است که ما روشنفکران چون جلال ال احمد، علی شریعتی....می انجامد.
دکتر توکلی با وجود آنکه به مساله ناسیونالیسم اشاره نکردند (ولی یقین دارم که در نظر دارند)، گفتمان ها و نقد های مجود بر ناسیونالیسم و شکل گیری یا شکل دادن یک هویت ملی به عنوان یک پدیده مدرن برای بررسی این پردایم شیفت ادبیاتی ضروری است. این که وطن اصلا چیست و هموطن کیست بحث های است که روشنفکران (دینی و غیر دینی) از زمان مشروطه با آن کلنجار می روند. روند شکل گیری یا شکل دادن این هویت ملی هم جدا از تحولات جهانی پیدایش مساله دولت/و ملت نبوده است. درست است که ما می خواهیم دولت را از مرکزیت تاریخی خارج و ملت را به جای آن بگذاریم، ولی آنچه که هویت "ملی" این ملت را تعیین می کند (مثلا اسلام) می تواند خود یک پروژه سیاسی باشد کماینکه با ظهور روشنفکرانی چون آل احمد و شریعتی...می شود.
آیا آن ناسیونالیسم دینی که روزی وطن را نجس خواند با انواع ناسیونالیسمی که امروزه ما بطور عمومی با آن مواجه هستیم یکی است. اتفاق با مزه ای که افتاده بود این بود که عنوان سخنرانی از "طهارت بدن و نجاست وطن" به "طهارت بدن و بیماری وطن" تغییر کرده بود. برگزارکنندگان گفتند که نگران حساس بودن مساله "نجاست" وطن بودند و اینکه این عبارت ترکیبی ممکن است از تقدس وطن کم کند و حساسیت بر انگیز باشد .
و اما گیر کوچولوی من…
غیر از اینکه من فکر می کنم این قضیه آب و وبا بسیار هیجان انگیز است و احتمالا هم برای همین مورد توجه دکتر توکلی قرار گرفته است، معتقدم که چه آب چه بی آب این مساله "تغییر دین با زمان" نهفته در فلسفه اسلام شیعه است. من البته غلط بکنم گیر بدهم اما گیر کوچولویی من این بود که چه چیزی مساله سال وبا و آب میکروب دار را از باقی تحولات تاریخ شیعه متمایز می کند که این پردایم شیفت را در ادبیات شیعه ایران ممکن می سازد؟ تازگی ها برای کلاس تاریخ شیعه برای اولین بار در عمرم قسمت هایی از تاریخ طبری (ترجمه های انگلیسی) را می خواندم و خوب این مساله فقه و پویا بودنش در فلسفه شیعه را طبری در قرن دهم (بعد از میلاد ها) مطرح می کند. احادیث و تفاسیری که از منابع شیعه نقل می شود را اگر بخواهیم با گفتمان های امروزی مقایسه کنیم به مراتب "لیبرال" تر و پرگماتیک تر از احادیث اهل سنت هستند. مساله به زمان کردن دین و پویا بودن فقه را لزوما عبد الکریم سروش برای اولین بار کشف نکرده است و این محصول روند فکری/تاریخی روشنفکران دنیای اسلام است. به عبارتی به نظر من با پیشرفت علم و تکنولوژی، اسلام هم خود را تطبیق می داد، چه با آب ناپاک چه بی آب ناپاک. البته این حرف من هیچ منافاتی با حرف های دکتر توکلی ندارد و من همان حرف را یک جور دیگر می زنم یک ابراز وجودکی کرده باشم. و آلبته و صد البته در تاریخ طبری هم دولت ها، شاه ها، خیلفه ها، ....مرکزیت تاریخی دارند. یعنی شما نمی توانید تاریخ طبری بخوانید و بفهمید که مردم در جهان اسلام چگونه زندگی می کردند (البته اینکه مثلا یهودیان چگونه توسط علی پسر طالب قتل عام شدند و امثالش زیاد است).
نیک آهنگ هم یک چیزکی نوشته در همین باب....بخوانید