خانم کار" اسراییل"
خیلی وقت هست که ننوشتم. وقت ندارم، اما کلی حرف برای نوشتن دارم. راستش همه اش تقصیر این سیما است. چند روزی من را زیر نظر داشت بعد تجویز کرد که مشکل اعتیاد به اینترنیت دارم (خودش را ندیدید حالا!!). من هم دیدم بزرگتری-کوچکتری، باسواتی-بی سواتی، خلاصه اینترنت را نسبتا بوسیدم و گذاشتم کنار. و اما در این مدت کلی دعوا معوا شد که این نیک آهنگ شانس آورد من سرم به کار مشغول بود و الله به روش های چاله میدانی فمنیستی وارد عمل می شدم....
بگذریم....این چند روز اخیر شده ام "خانم کار" اسراییل. افتاده ام به جان قانون اساسی تنها دموکراسی (زکی) خاورمیانه و دارم دمار از روزگارش در می آورم. و البته مطالعات اسراییلی-گونه، بسیار حرص آور است. بنده که مدام کنار این کتاب قانون بر چسب فحش و بد و بیراه چسپانده ام که "آی بر پدرتون لعنت"، "آی بی شرف ها"، "آی معنی دمکوراسی را هم فهمیدیم"، "وای رو که نیست!"
داستان که همان داستان معروف هست که سال به سال این قانون ورود به اسراییل را عوض می کنند و دموگرافیک یهودی یک وقت خدای ناکرده از هفتاد درصد اسراییلی کمتر نشود. اسراییلی هم که می گم یعنی اسراییلی یهودی، نه عرب ها...آخه عرب ها اخن! در جولای 2003 هم دیگر این قانون گل و بلبل به کمال دمکراتیکش رسید. در حال حاضر اگر شما عرب مقیم اسراییل باشید و با فلسطینی های مناطق اشغالی ازدواج کنید، حق ندارید با همسر خود زندگی کنید. به عبارتی همسر شما حق ندارد با شما در اسراییل زندگی کند. یا هردو سر عربتان را پایین می اندازید می روید در مناطق اشغالی زیر سلطه اسراییل زندگی می کنید و هر روز مرگ را به چشم خود می بینید، یا اینکه اصلا غلط می کنید که ازدواج می کنید.
دولت بسیار دمکراتیک اسراییل وجود این قانون دمکراتیک را این همان گونه توجیه می کند که دولت بوش هر غلطی که دلش می خواهد را توجیه می کند. به عبارتی وجود اعراب در اسراییل خطرناک است، "چون آنکه عرب هست، تروریست هست. پس ما سعی باید بکنیم، کم کمک و آرام آرام دخل هرچی فلسطینی هست را در بیاوریم. دیوار که کشیده ایم دور شهر. هرچه عرب هست بیاندازیم آنور دیوار، خودمان این ور دیوار".
حالا اشکال کار این هست که بنده باید فمنیستی مساله را بررسی کنم. اینجاست که "خانم کار شدن چه مشکل!" فعلا- ایراد حقوق زنانی که به قانون قابل وارد شدن هست، این هست که قبلا مردان عرب اسراییلی می توانستند از مناطق اشغالی زن بگیرند...اما زنان عرب اسراییلی نمی توانستند از مناطق اشغالی شوهر اختیار کنند. قانونگذاران گرامی هم دلیل را اینگونه توضیح داده اند که با توجه به عرف عرب ها اصلا زن ها آدم نیستند، پس ما چرا آدم حسابشان کنیم؟ ما قانون عرب ها را بر مبنی عرفشان می سازیم. اگر زنی که عرب اسراییلی است (مسلمان یا مسیحی و نه یهودی) با مردی از مناطق اشغالی ازدواج کند، با مشکلات فراوان می تواند نام کودک حاصله از این ازدواج را در کشور اسراییل ثبت کند. بگذریم که با پدر کودک اصلا نمی تواند زندگی کند.اگر کودکی که هم پدرش هم مادرش عرب اسراییلی هستند در مناطق اسغالی به دنیا بیاید، نمی تواند در اسراییل زندگی کند..و هزاران هزار قانون مزخرف دیگر.
ادوارد سعید خدا بیامرز در یک فیلمی که از او دیدم، می گفت:"اینها آمده اند، به جای اینکه خانه را اشغال کنند، تقسیمش کرده اند به ده قسمت. هفت دهم خانه را اسراییلی ها برداشته اند، سه دهم اش را داده اند به فلسطینی ها. آن سه دهم را هم نکرده اند بقل هم بدهند. یک پنجره داده اند، یک لولای در، و یک حمام." خلاصه همانجور که زمین ها را تکه پاره کردند، دارند خانواده های عرب را هم تکه پاره می کنند.
بگذریم که قانون ازدواج شان برای اسراییلی ها هم کلی درد سر ایجاد کرده . آنها که به شکل همزیستانه باهم زندگی می کنند و از دولت اجازه برای زندگی نمی گیرند، حق و حقوق همزیستیشان پایمال می شود.....
من حوصله ندارم الان به منافع ایران در ارتباط دوستانه با اسراییل بپردازم....از این دمکراسی اسراییلی بی شرف تر و کثافت تر و تهوع آور تر در دنیا پیدا نمی شود
در ضمن زیبایی قضیه در این هست که من عمرا جرات نخواهم کرد این گونه که اینجا می نویسم، مقاله ام را تحویل بدهم. و به همین دلیل الهی قربان وبلاگ بگردم که من اینجا نسبتا آزادم....که زندانی بدتر از سیاست بازی آکادمیک وجود ندارد.
در این باره باز هم خواهم نوشت....خوابم می آید
راپورت آمنستی را بخوانید......