برادر؛ هنر نکرده ای اگر سابقه حسین (درخشان) در اینترنت را شخم زده ای و از لابلای آن چند جمله علیه پیغمبر و اهل بیت پیدا کرده ای و با علم کردن آن کمر به نابودی حسین بسته ای. من و تو اگر توانستیم وجود رحمة للعالمین را درک کنیم و چشمانمان را بر گذشته تاریک این و آن، به امید آینده روشنشان ببندیم، شرط عالم را برده ایم. این همان درسی است که مولایمان به ما آموخته، اینطور نیست؟
برادر؛ داستان حسین یکبار دیگر به من و تو نشان داد که در دین خدا، عرصه حکومتگری صرفا جایگاه خواندن نماز جماعت و ریش و تسبیح و حسین حسین گفتن و تظاهر به تشرع نیست. من و تو باید بدانیم، خداوند سبحان قدرت را در دستان ما نخواهد پسندید، مگر آن که “قلب هایمان” را صاف کنیم. چرا که اگر قلبمان زلال نباشد، “قدرت” بجای آن که ابزاری جهت پیاده کردن مشیت الهی باشد، چماقی خواهد شد برای نابودی هر آنکه دوستش نداریم.
برادر؛ من از تو “خواهش” می کنم اگر بر خلاف “الهی، عاملنا بفضلک، و لا تعاملنا بعدلک” فضل را فراموش کردی، لااقل عدل را پایمال نکن. والا اینچنین نیست که خدای مهربان از من و تویی که فضل و عدل را قربانی اغراض و امراض شخصی خود کرده ایم به راحتی بگذرد.