بی اخلاقی ژورناليسم ايرانی درتبعيد



روزنامه های اصلی فرنگی در همان يکی دو روز اول که تصميم بر آن شد که راجع به دستگيری حسين بنويسم، خبر را درج دادند. منابع شان را چک کردند، به من اطمينان کردند. خيلی هاشان من را به شخصه يا از طريق دوستانم می شناختند. اخلاق ژورناليستی بر مبنای اطمينان به خبر دهنده است. آدم تحقيقش را می کند و اما نهايت اطمينان می کند. اطمينان چيزی است که ژورناليسم ايرانی نمی داند چيست. حقم دارد، در بی اخلاقی غوطه ور است.


نيک آهنگ کوثر پستی جالب نوشته است که بينا متنش از خودش جالب تر است. گفته است که

من با همکارانم در راديو فردا و بی بی​سی در باره علل سکوت​شان که مورد اعتراض دوستان حسين است حرف زده ام

يعنی اينکه من يک اتوريته هستم در دنيای روزنامه نگاری و البته يک روزنامه نگار در جستجوی "حقیقت!"

علاوه بر عدم اعتمادشان به حسين و دوستانش، تا زمانی که اعضای خانواده حسين رسما با آنها گفتگو نکنند، و يا وکيل او حرفی نزند، بر اساس محدوديت​های اساسنامه​ای سکوت خواهند کرد.

يعنی اينکه حسين دروغ می گويد به او اطمينان نيست و دوستانش هم کلاً بين جامعه روزنامه نگاری که من در آن اتوريته هستم، اعتباری ندارند و کسی به آنها اطمینان ندارد.

در مورد عدم اعتماد اصلا قضاوت نمی​کنم


خواهش می کنم بفرماييد بکنيد. خيلی بی صبرانه ما منتظر قضاوت شما خبرنگار اخلاقمند هستيم.


اما دودوزه بازی نيک آهنگ و دشمنی اش با حسين و به طور کلی منتقدانش برای من از همه جالب تر است. در تمام اين مدت هرچه در مورد حسين نوشته است توام با شک و ترديد بوده است نسبت به دستگيری اش. مثلاً عنوان همين مطلبی که از روی خير نوشته است گفته است ناپديد شدن درخشان، نه دستگيری اش با اينکه نيک آهنگ با خانواده حسين همانطور که خودش نوشته در ارتباط است و همه چيز را می داند. دوست دارم همه بدانند که با وجود اينکه خانواده حسين به طور خاص از همه کسانی که با آنها در ارتباط بودند خواسته بودند که تلفن ايشان را به کسی ندهند، تنها کسی که تلفن منزل حسين را به راديو فردا داد، نيک آهنگ بود. همان خبرنگار با من هم تماس گرفته بود، اما من به او مشخصاً گفته بودم متاسفم، تلفن را از نيک آهنگ گرفت. خوب نيک آهنگ چرا اين کار را کرد؟ به من گفت که فکر می کرده خبرنگار در ايران کار می کند. اصلاً در ايران کار می کرده، و شما هم نپرسيديد که برای کجا می خواهيد، شما از خانواده ای در اين موقعيت حساس اجازه گرفتيد که اين کار را بکنيد؟ اين است اخلاق روزنامه نگاری شما که در جمعی از مردان روزنامه نگار برای شما اعتبار می خرد که اينقدر اتوريته باشيد که بتوانيد به راحتی در مورد حسين دشمنی کنيد؟ شما آدم بی اخلاقی هستيد آقا. بی اخلاقی های آدم هايی مثل شما باعث شده است که هيچ کس به هيچ کس اطمينان نکند.


آدم هايی مثل نیک آهنگ اند که در روزنامه های فارسی زبان خارج از ايران کار می کنند که با اتوريته خود تقدیم شده به خود اجازه می دهند در مورد شخصی که در بند است تصميم بگيرند. چرا نمی نوسيد که همان خبرنگار که شما بدون اجازه خانواده تلفنشان را در اختيارش قرار داديد، با اينکه با حُسن نيت خبر را کار کرد، آدم های مثل شما که همه و همه و همه را عين خودتان دروغگو می بينید، در همان راديو فردا که درش را گل بگيرند با اينهمه معيار های دوگانه، شک کردند که همه اينها بازی اطلاعات است. که حسين به همه و همه و همه دروغ گفته است، حتی پدر مادرش!؟ اصلاً اخلاق روزنامه نگاری به شما اجازه می دهد که اين همه شک کنيد؟ مگر حق شماست اين شک کردن ها؟ کجای دنيا روزنامه نگار ها تئوری توطئه می بافند که شما می بافيد؟ با همين مبنی تئوری توطئه می شود گفت که چون مرتضوی حسين را می خواهد بدون سر و صدا بدون هزينه نگاه دارد، تمام اين سکوت شما در مسير برنامه اوست. خوب اين استدلال های شما شمشير دو لبه است. گيرم همه اينها بازی باشد، گيرم که ماجرا عوض شد. شما نمی توانيد خبر را اين بار با تحولات جدیدش چاپ کنيد؟ مگر شما اصلاً حق قضاوت داريد در اين موقعيت؟ کی شما را در مقام قاضی قرار داده است؟


همين اتفاق برای رامين جهانبگلو افتاده بود. گرفته بودندش. همه وبلاگ ها خبر داده بودند. خانواده اش با هيچ رسانه اي حرف نمی زدند. همه روزنامه های فارسی زبان خبر را پوشش دادند. همين مثال را برای جمشيد برزگر (که من هم از نيک آهنگ و هم داور نبوی خواسته بودم با او صحبت کنند چون خودم نتوانستم با او کنار بيايم) گفتم. براي برزگر مثال آوردم از خبری که در مورد رامين چاپ شده در بی بی سی به نقل از وبلاگ ها و وب سايت ها. چه فرقی دارد حسين با رامين جهانبگلو وقتی هردو در بندند و حق دفاع از خود را ندارند؟ من به شخصه به رئيس بخش فارسی و پشتون بی بی سی ايميل زدم گفته است پی گيری می کند و من هم می دانم نهايت کاری نمی تواند بکند اگر جناب برزگر در اديتوريال تصميم به اين کار نگيرد. وقتی تمام اين ماجرا تمام شد. مفصل خواهم نوشت که چه بی اخلاقی همه اينها می کنند و مفصل بی بی سی را نقد خواهم کرد. خبرنگار بی بی سی در تهران، حتی به خودش اين زحمت را نداده که برود از مقامات سئوال کند. با آقای برزگر هم من و هم پارتنر فرانسوی حسين حاضر شدیم صحبت کنیم. آقای برزگر گفتند که "از کجا معلوم ايشان اصلا ربطی به حسين داشته باشند؟" مگر هرکس با هرکس ازدواج کرد بايد کپی عقد نامه را برای آقای برزگر ارسال کند؟ در دنيای غرب پارتنری خود زناشويی است. پارتنر آدم به آدم از خانواده اش به شکل قانونی نزديک تر است. کجای دنيا پارتنر آدم خانواده حساب نمی شود که بی بی سی به خودش اجازه می دهد پارتنر حسين را آدم حساب نکند؟ آقای برزگر با اينکه پارتنر حسين را حدود دو ساعت معطل کردند و هر بار کارمند های بی بی سی به من گفتند که دو دقيقه ديگر زنگ می زنند، نهايت اصلاً زحمت نکشيدند که به او زنگ بزنند. خود حسين بارها در وبلاگش از پارتنرش نوشته است و گفته است که قرار است شرعاً در ايران باهم زندگی کنند. برزگر اگر با حسين مساله شخصی ندارد، چرا اينهمه منبع خبری را به کل ناديده می گيرد؟


من مثل همه اين روزنامه نگاران بی اخلاق خوشبختانه روزنامه نگار نيستم که در بند روابطم باشم و مواظب بده-بستان هايم. کل رسانه من همين وبلاگ است و بد هم نيست. بالاخره ژورناليست هايی که مثل باقی شان اسير سيستم سرمايه داری اين راديو و آن راديو نيستند شايد می توانند آدم های با اخلاق تری باشند. شايد همين ارزش شهروندِ روزنامه نگار بودن است که خطر است برای رسانه های جريان اصلی دست جمعی. به هر حال هرکه نتواند شما را رسوا کند، شهروند های روزنامه نگار می توانند چرا که نان شبشان به راديو فردا و بی بی سی بند نيست.


درست است که مطلب نيک آهنگ به گونه اي دارد سعی می کند کار خير کند. اما بی اخلاقی بر سر و کله اش نوشته شده است. بی اخلاقی اي که جامعه روزنامه نگاری خارج از کشور ما از آن رنج می برد. بی اخلاقی اي که روزنامه نگار در مقام خدا و قاضی و پيغمر نائل آمده و برای زندگی يک نفر آدمی که هيچ جور نمی تواند از خودش دفاع کند تصميم می گيرد. در اين چند روز که با سر درد فراوان کار کرده ام، خيلی مايوس شده ام. خيلی مايوس شده ام از آدم هايی که مثلاً ادعای رسالت حقگويی می کنند.


اينجا می خواهم از ابراهيم نبوی،صنم دولتشاهی، خبرنگاران بی بی سی و رادیو فردا که تلاش کردند کمک کنند و همه شما وبلاگ نويس هايی با نام و بی نامی که خبر را درج داديد به خاطر برخورد اخلاقی شان تشکر کنم. با تمام دعواهايی که همه شما با حسين داشتید و حتی اتهاماتی که حسين به نبوی زده بود، مشکلاتی که برای صنم ايجاد کرده بود در اين ماجرا نيامدید بی اخلاقی های ديگران را بکنید. اينجاست که معلوم می شود چه کسی پايبند اخلاقيات است و چه کسی مسائل شخصی را وارد حوزه کاری اش می کند.

اينها همه گوشه از موقعيت مظلومانه و غير عادلانه اي است که حسين در آن قرار گرفته است. واقعيتش اين است که حتی اگر خانواده حسين برای کمک به او تصميم بگيرند که روی اين رسانه های تبعيدی حساب کنند (که خدا را شکر نمی کنند)، اينها همچنان با دابل استاندارد های شخصی با حسين برخورد می کنند. وظيفه شان که ديگر جای خود دارد...خوب انجامش نمی دهند، کی به کی است؟


-------------------

از آدم هايی هم که من اطمينان دارند، خواهش می کنم به رئيس بخش فارسی بی بی سی ايميل بزنيد و از او بپرسيد که با همه اين ماجرا ها، چرا بی بی سی خبر دستگيری حسين را درج نداده است. در ضمن مجبور نيستيد ايميل را به انگليسی بنويسيد، آندريس فارسی بلد است. اين هم ايميلش.


Andres.Ilves@BBC.CO.UK


راديو فردا هم که جوابشان با خود خدا....اگر خيلی مايليد خودتان به آنها ايميل بزنيد.
------------------
http://freehoder.blogspot.com/

اين مطلب فرشته قاضی است که الان ديدمش، دمش گرم:


کمیته بین المللی حقوق بشر با انتشار بیانیه ای بازداشت حسین درخشان را تایید کرده، سبیل طلا نیز به نقل از خواهر درخشان از بازداشت وی در ۳۷ روز پیش خبر داده آهای جماعت وبلاگستان و مدافعان حقوق بشر که تا دیروز می گفتید به خبر بازداشت مشکوکید،امروز چرا ساکتید. بابا یک آدم در مکانی نامعلوم و در شرایطی نامعلوم در بازداشت به سر می برد اختلاف هایتان را بگذارید برای وقتی که درخشان آزاد شد اکنون باید به یاری اش شتافت باور کنید هیچ ارزشی ندارد این اختلاف دیدگاه ها و اینکه این آدم با من و ما و شما و دیگران چه کرده یا نکرده اصلا مهم نیست و الان اصلا به ما مربوط نیست که این آدم در زندان چه چیزی و در مورد چه کسی بنویسد و پای چه کسانی را به میان بکشد، الان تنها چیزی که به ما مربوط است این است که یک انسان، یک وبلاگ نویس در بند است و باید از حقوق او دفاع کنیم. باور کنید بی پناهی و تنهایی در زندان وحشتناک است و ما نباید چنین اجازه ای بدهیم. آهای خبرنگاران حوزه قضایی، شما که به مسئولان قضایی بهتر دسترسی دارید بپرسید که این آدم به چه اتهامی در کجا و در چه شرایطی نگهداری می شود. ایمیل و شماره تلفن و آدرس دفتر شاهرودی را که داریم زنگ بزنیم و بپرسیم و نگذاریم مرتضوی نیشخند بزند که طعمه مفت و بدون هزینه ای را به دام انداخته است.
ایران، تهران، میدان پانزده خرداد، قوه قضائیه کشور. تلفن: ۱۱۰۹-۳۳۹۱ (۲۱) ۰۰۹۸ فکس: ۴۹۸۶-۳۳۹۰ (۲۱) ۰۰۹۸
info@dadgostary-tehran.ir