در نزدیکی منزل من یک زنی را به
ضرب چاقو کشتهاند. زن مادر تنهای سه بچه بوده و چه اهمیتی دارد؟ هیچ اهمیتی ندارد!
مشکل من این است که هر بار زنی در این شهر میمیرد، پلیس در ۲۴ ساعت اول جواب هیچکس را نمیدهد و میگوید که دارند تحقیقات میکنند.
پروتوکل پلیس است؛ خب به درک چه کنم.
اما مشکل اصلی بنده این است که اکثریت زنانی که در این شهر (و در تمام
مناطق دیگر در این کره خاکی خاک تو سری) به قتل میرسند به دست شوهری، دوستپسری،
شوهر سابقی، دوستپسر سابقی، شریک جنسی فعلی و سابقی، بابایی، داداشی... به قتل میرسند.
یعنی آمارش هستها من از روی شکم مبارک زر نمیزنم.
بعد پلیس در ۲۴ ساعت اول که دارد
تحقیقات میکند هیچ حرفی نمیزند که «بله این زن را یک مرتیکه آقابالاسری که به
فلان مردانهاش فشار آمده بود، کشت». میگویند «داریم تحقیقات میکنیم».
نتیجه چیست؟ نتیجه این است که مردم دنیا هنوز که هنوز است نمیدانند که
بیشتر زنان دنیا به دست مردان آقابالاسرشان به قتل میرسند.
الان که ۲۴ ساعت از خبر قتل این
زن گذشته، خبرها تکمیل شدهاند.
زن احتمالاً به دست دوستپسر بیشرفش کشته شده که اخیراً به وسیله وثیقه از
زندان آزاد شده است. چه چیزی موجب شده بود این احمق دو طبقه به زندان بیافتند؟
خشونتهای خود بیشرفش به زنان زندگیاش. بعد این احمق دو طبقه را از زندان ول
کردند که بیاید زنی که از اول به خاطر خشونت به او به زندان افتاده بود را بکشد.
احمق دو طبقه دیروز بعد از اینکه زن را کشت، خودش را همین بغل گوش بنده
انداخت زیر قطار و خودکشی کرد.
قتلهای ناموسی همه جای جهان ادامه دارد. من فقط نمیدانم چرا اسم این قتلها
را نمیگذارند ناموسی، شاید بهتر باشد اسمش را بگذارند «قتلهای کیری». چون دقیقاً
ناموس نیست که موجب قتل میشود، طرف یک جایی به قضیب مبارکش یک چیزی بر میخورد و
بعد اولین فکری که به سرش میزند این است که بروم این زن را که به «کیر» من توهین
کرده بکشم.
با تشکر از اینکه عصبانیت من را خواندید.
متأسفانه جایی که پیش از این عقدههای روانیام را خالی میکردم، تعطیل شده
و در بیمکانی مجبورم یک جایی برای نوشتن و خالی کردن عصبانیتم پیدا کنم.
ماندهام بین سیبیل
خاک خوردهام و «فیس بوک». اما سیبیل خاک خوردهام جای امنتری است به گمانم.