درب موال را رنگ نخواهم کرد
پشت در مستراح عمومی را دوست دارم. این که آدم ها خودکاری، میخی ، تیزی ای بر می دارند و می نویسند و
حک می کنند را دوست دارم. حکاکی های روی درختان و نمیکت های پارک را هم دوست دارم. اسپری های رنگی را که با آن روی دیوار ها می نویسند را هم دوست دارم. قسمت نظرات وبلاگ خودم را هم دوست دارم.

پشت در مستراح های مدرسه دخترانه ما حرف های عاشقانه زیاد بود: م قلب ن، ج قلب ج، من عاشق مریم هستم، علی نسیم را دوست دارد. سخن های نا هنجار ( آنچه عرف جامعه تعیین می کند) هم زیاد بود: ملینا جنده است، نازنین به خانم حاتمی می ده، شیرین شمع تو کسش فرو می کنه...خودم دیدم، خانم جوادی یک اطلاعاتی کثیفه، کیر، من پسرم و از اینجا متنفرم...نیما، من سر امتحان دینی تقلب کردم...
در توالت های عمومی افرنگ هم مردم زیاد می نویسند: مهاجران را بیرون کنید، سیاه عوضی، حیوانات را نکشید، من عاشق جیم هستم، من کس دوست دارم...می خواهی محاکمه ام کنی؟ من یک موزم...سفید در درون و زرد از بیرون، اگر خود ارضایی نمی کنی...بیماری!، فمینیست ها جنده اند، اگر لزبین هستی...به توالت مردانه برو، مالک این رستوران جاکش است و به من تجاوز کرد....
در مستراح های همگانی مردم می نویسند. آنچه که می نویسند دغدغه هایی است که نمی توانند در جامعه به دلایل مختلف بیان کنند. آنچه که از دید فضای عمومی که در آن زندگی می کنند غیر اخلاقی، غیر قابل بیان، و یا غیر نرمال هست را در فضای موجود در پشت در مستراح عمومی می نویسند. از تابو های جنسی گرفته تا، عشق های پنهانی، اعتراف به افکار غیر نرمال، فرا هنجاری های اجتماعی، نژادپرستی، ضدیت با هم نوع، تنفر، خشونت. این فضا فضایی است که در لحظه ای خاص برای فردی خصوصی است، و البته در نهایت عمومی است.

در نوشتار موالی بحث و جدل هم صورت می گیرد. یک بار پشت در توالت دانشکده پزشکی برچسبی دیدم که نوشته بود "روی حیوانات آزمایش نکنید، این یک جنایت است." پاسخ با ماژیک سیاه بود که "ترجیح می دهی روی اقوامت آزمایش کنیم؟" و دوباره پاسخ این بود که "شما ژنتیست ها جنایتکارید و به جهنم می روید.." این بحث تا نزدیک بالای درتوالت ادامه داشت و همگی پاسخ را با فلش به نظر قبلی نشان می دادند.

اينکه نوشتار مستراحی يعني چه و چرا مردم این کار را می کنند برای من جالب است. اینکه چه شاخص هایی هویت فردی انسان را می سازد و چه روابط و ضوابطی باعث می شود که ما هویت فردی خود را تعریف کنیم هم برای من جالب است. اینکه این هویت فردی چقدر به مساله قدرت، مقام، منزلت، و سایر سلسه مراتب های ارزشمند در جامعه مربوط می شود هم برای من جالب است. ولی از همه مهم تر برای من آن لحظه است که یک شخص با تمام پیشنه تاریخی اش، تصورات شخصی اش، پس انداز فرهنگی اش، محدودیت های اخلاقی اش (با توجه به عرف) ، ... تصمیم می گیرد که هویتی ناشناش و یا وابسته به نام مستعار را انتخاب کند. آن لحظه که شخص تصمیم می گیرد روی در توالت عمومی بنویسد است که برای من مهم است..

اینکه پشت در توالت های غربی و پشت در توالت های ایرانی چه شباهت ها و تفاوت هایی دارند همگی می تواند این رفتار را بیشتر توضیح دهد. نقطه اشتراک واضح نیاز موجود برای بیان کردن تابو ها و ناهنجار هایی است که در اجتماع پسندیده نیست و یا لااقل مطرح کردن آنها با هویت واقعی هزینه دارد.

آنچه که مسلم است درب مستراح همگانی فضای می سازد خصوصی که از خواص یک فضای عمومی نیز بر خوردار است. این فضا به شخص اجازه می دهد که هویت فردی خود را آنطور که می خواهد انتخاب کند. یعنی مستقل از عرف ها، قرارداد ها، ارزش گذاری ها، و اعتقادات. مادامی که از این چینین فضایی برای بیان استفاده می شود، نیاز به این فضا در جامعه وجود دارد. اما خصوصی بودن این فضا هم مطلق نیست و منوط به شاخص هایی است که این فضا را می سازد. این که مثلا مکان جغرافیایی توالت کجا قرار دارد نوشته های درب توالت را تحت تاثیر می گذارد. درب توالت مسجد، کلیسا، بیمارستان، مدرسه، دانشگاه، کافه و رستوران همگی فضاهای متفاوتی از هم ایجاد می کنند و و طبعا نوشته های روی آنها هم متفاوت است.

فکر می کنم علیرضا دوستدار قبلا این تشابه وبلاگستان به در توالت های عمومی را مطرح کرده بود (این را سیما گفت، من خودم پیدا نمی کنم). من اینجا تشابه را بین قسمت نظرات وبلاگ و درب توالت های عمومی مطرح می کنم. افراد در قسمت نظرات وبلاگ من می توانند هویت فردی، اسم و پیشینه تاریخی خود را پنهان کنند و یا که هویتی مستعار بسازند. می توانند اخلاق را کنار بگذارند، عرف جامعه را نادیده بگیرند، نرمال نباشند، ناسزا بگویند، تهمت بزنند، ترور شخصیتی کنند و یا هر کار دیگری که دلشان می خواهد. اینکه مردم چطور از این موقعیت استفاده می کنند برای من جالب است.
مستراح مدرسه ما هر چند وقت یکبار بازرسی می شد. روزی روی در یکی از این توالت ها ناسزای ناموسی به مدیر مدرسه دادند. همان روز در را رنگ کردنند. اینها را امروز در پاسخ فردی می نویسم که نگران وضعیت قسمت نظرات در وبلاگ من بود. این وبلاگ نویس نگران بود که قسمت نظرات از من "تصویر خیلی بدی به وبلاگ‌نویسان نشان دهد." این فرد نوشته بود که " بهترین برخورد با این‌ها پاک‌کردن کامنت‌های‌شان است تا فضای انسانی ما آلوده نشود." این توصیف من اینجا بدون قضاوت است. یک تشابه را دارم بررسی می کنم و می خواهم روند استفاده از این فضای دو گانه عمومی خصوصی ثبت شود. برای همین نظرات را حذف نمی کنم مگر آنکه نویسنده آن از من بخواهد که کامنت حذف شود. اگر هم با هویت دزدی برای من نظری داده شود، نظر را ادیت می کنم تا که بی نام و نشان باشد. بارها گفته ام، اگر به کسی توهین شود، یا که نظری نژاد پرستانه، ضد بشری، و ضد اعتقادات و مقدسات عرفی اینجا نوشته شود، پاک نخواهد شد. به عبارتی من خیال ندارم که درب این موال را رنگ کنم.