به کمپانی اينترنتی که يک سال مشتری شان بودم زنگ زدم و سرويسم را کنسل کردم. اعتراضم اين بود که شبها که من مشغول کارم سرويس شان خراب است. کمپانی جديدام از روزی که پولشان را داده ام خرابند و هی درست و خراب می شوند. برای کمپانی قبلی به قدری قيافه آمده ام که ديگر خجالت می کشم دوباره با آنها باز گردم. بگذريم که هردوی اين کمپانی ها بسيار کله گنده و کپيتاليستی هستند که اصلا برايشان فرقی هم نمی کند. اين هفته بسيار سرم شلوغ بود. در نهايت تصميم گرفتم که به کنفرانس آکسفورد نروم. مدتی هست که می خواهم يک دوربين ديجيتال حرفه اي اساسی بخرم و پول ندارم. باور کنيد که استعدادم دارد چپ و راست با دوربين ديگران به هرز می رود. آخرين عکسم را که با دوربين هپلی از گردن هپل بانو گرفته ام را مشاهده کنيد. حقم بدهید که ترجيح دادم به جای علم آموزی عکاسی کنم. استادم فکر کنم از اين موضوع ناراحت شد، ولی آخرش به خير گذشت زيراکه گربه بی سرپرستش را به من سپرد و هم اکنون بنده با گربه استادم هم خانه ام. روتسی گربه ماده ده ساله است که در واقع گربه همسر استادم (که او هم استاد دانشگاه ماست) می باشد. من که عاشق گربه هستم از همخانگی با روتسی خيلی خوشحالم و روتسی هم که يک گربه تمام عيار است تمام سوسکهای خانه ام را که از سمپاشی اخير جان سالم به در برده اند را در عرض نيم ثانيه شکار می کند. از ديگر اتفاق های خوب اين هفته مقدار قابل توجه اي سوغاتی بود که زن کرد از ايران برايم آورد. من توانستم با يک سياست رقابتی دوستان عزيزم زن کرد و زن ترک را به جان هم بياندازم و آنها در آوردن سوغات برای من به رقابت تنگاتنگی مشغولند. القصه اگر باقالی پلو با روغن کرمانشاه هوس کرده ايد به من زنگ بزنيد. در چند روز آتی بنده باقالی قاتق با ماهي سفيد دودی اصل رشتی خواهم پخت و اگر با من رفاقت اساسی داريد کمی هم نصيب شما خواهد شد. گردنبند آنچنانی، آلوچه، ميوه خشک، زيتون پرورده و غيره نيز بماند.