گورِ "بابای" خانواده

يک کلام نقد فمنيستی چاله ميدونی بنده به تلاش فعالين حقوق زنان در مبارزات اخير در برابر لايحه حمايت از خانواده، مساله چند همسری، مساله صيغه...:

بابا جان اين چيه از "کيان خانواده" حمايت می کنيد؟ يعنی چی "کيان خانواده، ارزش های خانوادگی؟" با يک مشت آدم خيلی زيرک و باهوش طرف هستيد که اين زبون "حمايت از ارزش های خانوادگی" شما با زبون اونها هيچ فرقی نداره...پس من نمی فهمم که دعوا سر چيه؟ شما "کيان خانواده" می خواين، آقايون هم "کيان خانواده" می خوان.

به جای اين کارها بشينيد خود "خانواده" رو بشکافيد و از هيچ ارزشيش هم دفاع نکنيد، چرا که در اين ساختار مردسالارانه که خانواده رکن اصلی باز توليد اين مردسالاری است، خانواده دفاع کردن نداره.

برای من جالبه که فعالين حقوق زنان که خودشون از طبقه های متوسط رو به بالا هستند، چرا دارند از فضاهايی ک درش می توانند تار و پود سيستم خانوادگی دگر جنس گرای مردسالار رو بشکافند و طرحی نو بر اندازند، استفاده نمی کنند!

چند وقت پيش پرستو نوشته بود که بعله در اين سيستم مردسالارانه فعلی بنده ازدواج نمی کنم، مگه مجبورم؟ خوب بابا جان ازدواج نکنيد، نياز های احساسی تون، جنسی تون، مادری تون، همسری تون، رو با بامبول های شرعی ديگه مثل صيغه و امثالهم حل کنيد، و زن های طبقه های ديگر رو هم قدرت بخشی کنيد. به جای اينکه فرهنگ قداست خانواده رو باز توليد کنيد، بزنيد درب و داغون کنيد اين رکن اصلی باز توليد مردسالاری رو! و برای تمام اين کار ها در شرع مبين اسلام و کتاب های اهل تشيع بامبول شرعی هست. وقتی داريد از زبون آقايون استفاده می کنيد که خود سيستم فعلی رو نقد کنيد، نه می تونند به زبونتون گير بدند، و نه کارتون غير شرعی و غير قانونی است.

يکی از قوم و خويش های بنده که از تحصيلات عاليه برخوردار بود و کارت نظام پزشکی اش را هم تمام عمرش در چشم و چال ما فرو می کرد، وقتی خواست با دوست دختر ده ساله اش ازدواج کنه، بهش حق طلاق نداد. قوم و خويش من گفت که ازدواجی که از اول بخواد به طلاق فکر کنه بر مبنای محبت نيست و من اين حق رو به زنم نمی دم که محيط مقدس خانوادگی من رو خراب کنه! من به زن اش گفتم برای چی کوتاه اومدی، گفت خوب حق داره!

خوب زهر مار که حق داره! گه خورده که حق داره! اگه يکم همه بيافتيم در کار قدرت بخشی همديگه، نه لازم از قداست خانواده دفاع کنيم (کجاش مقدسه آخه)، و نه لازمه که از هيچ حق و حقوقی بگذريم. بالاخره اين قدرت بخشی بايد حداقل در حالت تئوريک اش دنبال مساله شکستن عرف های خانوادگی باشه ديگه؟ نبايد باشه؟ نبايد دنبال اين باشه که به جای اينکه از زن ها مادر و همسر و خواهر بسازه، از اونها موجودات جنسی مستقل از پدر، شوهر، و برادر بسازه؟

پس نگاه فمنيستی با مساله چند همسری چرا بايد مشکل داشته باشه؟ اگر اين چند همسری در چهارچوب مردسالاری نباشه، در حالت تئوريک اش من فمنيست چرا بايد با چند همسری مخالف باشم؟ اگر يک زن با چند مرد، يک زن با چند زن، يک مرد با چند مرد، يک مرد با چند زن بخواهند باهم تشکيل "خانواده" بدهند، به من فمنيست چه! حالا چرا به جای اينکه با مساله مرد سالاری مبارزه کنيم برويم چند همسری را که تنها فعلاً يک حالت اش در سيستم قانونی است (يک مرد با تا چهار زن و بينهايت صيغه و کنیز) را ريشه کن کنيم؟ تکليف آن زنانی که خودشان با عامليت خودشان (گيرم حتی اگر يک هزارم درصد باشد) بخواهند در سيستم فعلی وارد قرارداد چندهمسری بشوند چيست؟ تکليف آن زنی که خودش با عامليت خودش با گرفتن تمام حق و حقوق اش بخواهد در سيستم فعلی با کسی قرار ازدواج موقت بگذارد، چيست؟
---------------------
دمش گرم پرستو لينک های مطالبی که درباره مشکلات ازدواج در اين سيستم مردسالارانه نوشته بود فرستاد. ادامه مطلبش رو اينجا بخونید. اين لينک ها رو هم از همان مطلب پرستو برداشتم:

ازدواج یا تجرد؟ - راحله ميرخانی.
طبيعت يعنی چی؟ - لولوی پشت شيشه در جواب به يک کامنت.
آن امضای ثبات دهنده - روزبه.
ازدواج، چرا؟ (۲) - چرا نگاه نکردم؟
ازدواج؛ چرا و به چه قيمتی؟ - بامداد